ریحانه النبی

شاید برای آمدنت دیر کرده‌ای مولایم مهدی جان
  • خانه
  • تماس  
  • ورود 

حدود پوشش

07 بهمن 1400 توسط مهديان

از امام صادق علیه السلام درباره زینتی که زن (با توجه به، آیه31، سوره نور) می تواند آشکار سازد؛ سؤال شد، فرمودند:

اَلْوَجْهُ وَ الکفَّینِ؛ صورت و از سر انگشتان تا مچ دو دست.

از ایشان پرسیده شد: آیا ساق دست زن (الذّرِاعَینِ) هم جزء زینتی است که به فرموده خداوند، زنان آن را نباید آشکار کند؟ فرمودند:

نَعَم، وَ ما دُونَ الْخِمار منَ الزِّینَهِ وَ ما دُونَ السِّوارَینِ؛بله؛ ساق دست زن و سر و گردن و موضع دستبند، جزء زینت است.

پیامبرصلی الله وعلیه وآله به حولاء فرمودند:

لا تُبدِی زِنَتَک لِغَیرِ زَوجِک، زینت خود را برای غیر شوهرت آشکار مکن؛ یا حَولاهُ! لا یحِلُّ لامرَأهٍ أن تُظهَر

معصَمها و قَدَمها لِرَجُلٍ غَیرَ بَعلِها، ای حولاء! برای زن جایز نیست مچ دست و قدم هایش را برای غیر شوهرش آشکار سازد؛ وَ إذا فَعَلتٍ ذلِک لَم تَزَل فی لَعنَه اللَّهِ وَ سَخَطِهِ وَ غَضِبَ اللَّهُ عَلَیها و لَعَنَتها ملائکهُ اللَّهِ وَ اُعدَّلَها عَذاباً ألیما، اگر چنین کرد؛ تا ابد مورد لعنت، خشم و غضب خدا و ملائکه او خواهد بود و در قیامت عذابی دردناک برای او آماده شده است.

و در جای دیگر فرمودند:

ألا أخبِرُکم بِخَیرِ نِسائِکم؟؛ می خواهید، بهترین زنان را به شما معرفی کنم؟

اصحاب عرض کردند: بله. ایشان فرمودند:

إنَّ خَیرَ نِسائِکم اَلوَدودُ، اَلستَتیرَهُ، اَلعَفیفَهُ، اَلعَزیزَهُ فِی اَهلِها، الذَّلَیلَهُ مَعَ بَعلِها، اَلمُتَبِّرَجَهُ معَ زَوجِها، اَلحِصانُ عَن غَیرِهِ؛ زنانی که فرزند آور، مهربان، محجَیه و عفیف، در میان اهل و خانواده عزیز و در برابر شوهرشان متواضع هستند؛ زینت هایشان را برای همسرانشان آشکار و در برابر غیر همسر (نامحرمان) عفّت و پاکدامنی را حفظ می کنند.

رسول خداصلی الله وعلیه وآله حد پوشش و نوع لباس زن در برابر محرم و نامحرم را نیز مشخّص می فرمایند:

لِلزَّوجِ ما تَحتَ الدَّرعِ وَ لِلاِبنِ وَ الاَخِ ما فَوقَ الدَّرعِ وَ لِغَیرِ ذِی محرَمَ أربَعَهٌ (دَرعٌ وَ خِمارٌ وَ جِلبابٌ وَ اِزارٌ)؛

پوشش زن برای همسرش لباس زیرین است و برای پسر و برادرش بیشتر از لباس زیر است و برای نامحرم چهار لباس باید بپوشد؛ پیراهن، رسوری، عبا یا چادر و ازار (روپوش بلند تا پایین پا).

مردی از رسول خداصلی الله وعلیه وآله سؤال کرد: آیا خواهرم می تواند موی سر خود را پیش من برهنه کند؟ ایشان در جواب فرمودند:

نه، من بیم دارم که اگر خواهر تو، موی خویش و زیبایی های خود را برهنه گرداند، موجب لغزش تو گردد.

همان گونه که از مفهوم روایت آشکار است، رعایت این موارد توسط محارم موجبات سلامت روابط بین افراد خانواده را فراهم می سازد.(جباری، طاهره،فقه و زندگی 18: احکام و آداب حجاب و عفاف قم: نورالسجاد، 1388.ص107-109.)

 نظر دهید »

قبل از خواب چه سوره‌هایی بخوانیم؟

08 اسفند 1395 توسط مهديان

در عصر کنونی و با وجود مشکلات بسیاری در زندگی که بسیاری از آن ها ناشی از زندگی صنعتی است، بسیاری از افراد شب ها نمی توانند به راحتی و با آرامش به خواب بروند و از این جهت، صبح ها به هنگام برخاستن از خواب، احساس خستگی مداوم دارند.

در این شرایط سوره هایی در قرآن کریم مورد توجه قرار گرفته که مسلمان ها با خواندن آن ها در هنگام خواب می توانند آرامش بیشتری به دست آورند.

در هر حال شما هر کار مستحبی را قبل از خواب انجام دهید در کسب آرامش مؤثر خواهد بود.

از صلوات غافل نباشید که حلّال مشکلات است؛ «دعای فرج» را زمزمه کنید و در نهایت در رختخواب کارهای روزتان را مرور نمایید. هرکدام اشتباه بوده سعی کنید جبران کنید و به فکر آن باشید که دیگر تکرار نشود و یا اگر قابل اصلاح است اصلاح کنید.

خود را به ایزد منان سپرده و گونه خود را بر زمین بگذارید و بگوید «الهی لا تکلنی الی نفسی طرفة عین ابدا» ؛ خداوندا مرا لحظه ای(چشم بر هم زدنی) به خودم وامگذار.

دعا هنگام خواب

1- گفتن سه بار تسبیحات اربعه .

2- سه بار خواندن سوره توحید.

3- چهارده بار صلوات به نیابت 14معصوم .

4- طلب مغفرت برای تمام مؤمنان و مردگان .

5- گفتن تسبیحات حضرت زهرا(سلام الله علیها) .

6- خواندن آیت الکرسی،فلق،ناس و کافرون .

7- خواندن این دعا که به منزله‌ی هزار نماز است: یَفْعَلُ اللهُ ما یشاءُبِقُدْرَتِهِ وَ یَحْکُمُ ما یُریدُ بِعِزَّتِهِ

ذکر هنگام خواب از قول امام صادق علیه‌السلام

امام صادق (علیه السلام) فرمودند: کسی که هنگام خواب سه بار ذکر زیر را بگوید، مانند روزی که از مادر متولد شده است ، از گناهان بیرون می‌آید: «الحمد لله الذی علا فقهر، و الحمد لله الذی بطن فخبر،

اعمال قبل از خواب حضرت زهرا(سلام الله علیها)

شبی حضرت زهرا (سلام الله علیها)رختخواب خود را پهن کرده بود و می‌خواست بخوابد که حضرت رسول (صلی الله علیه و آ له) بر وی وارد شد ،و فرمود :ای فاطمه ، نخواب مگر اینکه چهار عمل بجا آوری :اول آنکه قرآن را ختم کنی، دوم اینکه پیامبران را شفیعان خود گردانی ، سوم اینکه مؤمنین را از خود خوشنود کنی ، چهارم اینکه حج و عمره بجا آوری.

حضرت این را فرمود و مشغول نماز شد. حضرت زهرا (سلام الله علیها) صبر کرد تا نماز خود را تمام کرد .سپس فرمودند :یا رسول الله به چهار چیز امر فرمودی که من در این وقت ،قدرت ندارم آن‌ها را انجام دهم.

حضرت تبسم کرد و فرمود :هر گاه سه مرتبه قل هو الله احد بخوانی مثل آن است که ختم قرآن کردی و هر گاه صلوات بفرستی بر من وبر پیامبران قبل از من،در روز قیامت ما شفیعان تو خواهیم بود ،و هر گاه برای مؤمنین استغفار کنی همه آنان از تو خشنود می‌شوند ،و هر گاه بگویی «سبحان الله و الحمدالله و لا اله الا الله و الله اکبر »،مثل آن است که حج و عمره انجام دادی ."بهجة/ ج1/ص 304 “

اعمال مستحبی دیگر قبل از خواب

1) سوره تکاثر

از مولایمان امام صادق (علیه‌السلام) روایت است که فرموده‌اند : هرکس در هنگام خواب سوره” الهاکم التکاثر” را بخواند از فتنه و عذاب قبر ایمن می‌گردد.

هر کس 3 مرتبه بگوید ” اعوذبالله من الشیطان الرجیم ” و 3 آیه آخر سوره حشر از ” لو انزلنا” بخواند 70 هزار ملک برتی او دعا می‌کنند تا روز شود و اگر مرد شهید محسوب می‌شود.

2) سوره ملک

کسی که این سوره را قبل از خواب بخواند پیوسته در امان خدا می‌باشد تا صبح شود و در امان خدا می‌باشد در روز قیامت تا داخل بهشت شود (ثواب ان را به رفتگان خود هدیه دهید ). هر کس سوره “سجده"(الم تنزیل) و ” ملک” را بخواند برای او از اجر مثل شب قدر می‌باشد.

3) سوره واقعه

روایت است هر کس این سوره را قبل از خواب بخواند خداوند را ملاقات نماید در حالی که صورتش مانند ماه شب 14 است (همچنین این سوره برای ثروت نیز است)

4) سوره الرحمن

کسی که سوره |"الرحمن” را بخواند و هر مرتبه که به (( فبای الاء ربکما تکذبون)) می‌رسد بگوید :((لا به شی من الایک رب اکذب)) پس اگر در شبش مرد شهید از دنیا رفته.

5) سوره محمد

ابداً دچار شکی در دین نمی‌شود فقیر نمی‌شود و هنگامی که مرد خداوند 1000 ملک را در قبر او موکل می‌فرماید تا نماز گذارند و ثواب نمازشان برای او باشد.

6) سوره یس

خداوند 1000 ملک را موکل می‌کند تا او را از شر شیطان حفظ کند و اگر در ان روز از دنیا برود داخل بهشت شود و هنگام غسل او 30 هزار ملک برت او طلب مغفرت نمایند و او را به سوی قبرش تشییع کنند . قبرش را تا جایی که چشم دید دارد برای او فراخ کنند و از عذاب قبر ایمن گرداند و پیوسته نوری از قبر او به طرف اسمان ساطع شود تا آنکه خدا او را از قبرش خارج کند و هیچ کسی اندازه او به خدا نزدیک نمی‌شود مگر ملایک مقرب و پیامبران . خدا می‌فرماید ای بنده من شفاعت کن قبول شفاعت می‌نمایم ……..

7)هر کس 3 مرتبه بگوید ” اعوذبالله من الشیطان الرجیم ” و 3 آیه آخر سوره حشر از ” لو انزلنا” بخواند 70 هزار ملک برتی او دعا می‌کنند تا روز شود و اگر مرد شهید محسوب می‌شود.

8) با وضو بخواب و 4 بار آیه الکرسی را بخوان.

 نظر دهید »

اسرار آمیزترین و رمانتیک ترین خانه های عاشقانه

16 آذر 1395 توسط مهديان
 نظر دهید »

به خواب رفتن فرشته ها

16 آذر 1395 توسط مهديان

حضرت علی (ع)در خطبه اول نهج البلاغه در توصیفی زیبا، فرشتگان را معرفی می کند و می فرماید: خداوند آسمان های بالا را از هم گشود و از فرشتگان گوناگون پر کرد. گروهی از فرشتگان همواره در سجده هستند و رکوع ندارند و گروهی در رکوع هستند و یارای ایستادن ندارند گروهی در صف هایی ایستاده اند که پراکنده نمی شوند و گروهی همواره تسبیح گویند و خسته نمی شوند و هیچ گاه خواب به چشمانشان راه نمی یابد.

امیرالمومنین علی (ع) در ادامه این خطبه نورانی می فرماید:عقل های فرشتگان دچار اشتباه نمی شود. بدن های آنها دچار سستی نشده و آنان دچار بی خبری برخاسته از فراموشی نمی شود. برخی از فرشتگان امینان وحی الهی و زبان گویای وحی برای پیامبر می باشند که پیوسته برای رساندن حکم و فرمان خدا در رفت و آمد هستند. جمعی از فرشتگان حافظان بندگان و جمعی دیگر دربانان بهشت خداوند هستند بعضی از آن ها پاهایشان در طبقات پایین زمین قرار داشته و گردان هایشان از آسمان فراتر و ارکان وجودشان از اطراف جهان گذشته فرش الهی بر دوش هایشان استوار است.

امام علی (ع)گروه دیگری از فرشتگان را این طور معرفی می کند و می فرماید:برخی فرشتگان نیز وجود دارند که در برابر عرش خدا دیده به زیر افکنده و در زیر آن بال ها را به خود پیچیده اند. میان این دسته از فرشتگان با آن ها که در مراتب پایین تر قرار دارند، حجاب عزت و پرده های قدرت فاصله انداخته است هرگز خدا را با وهم و خیال در شکل و صورتی نمی پندارند و صفات پدیده ها را بر او روا نمی دارندهرگز خدا را در جایی محدود نمی سازند و نه با همانند آوردن به او اشاره می کنند.

 نظر دهید »

احادیث زیبا از امام حسن عسگری علیه السلام

14 آذر 1395 توسط مهديان

ﺩﻭﺳﺘﻰ ﻧﻴﻜﺎﻥ ﻭ ﺩﺷﻤﻨﻰ ﺑﺪﺍﻥ

«ﺣُﺐُّ ﺍﻻَْﺑْﺮﺍﺭِ ﻟِﻼَْﺑْﺮﺍﺭِ ﺛَﻮﺍﺏٌ ﻟِﻼَْﺑْﺮﺍﺭِ، ﻭَ ﺣُﺐُّ ﺍﻟْﻔُﺠّﺎﺭِ ﻟِﻼَْﺑْﺮﺍﺭِ ﻓَﻀﻴﻠَﺔٌ ﻟِﻼَْﺑْﺮﺍﺭِ، ﻭَ ﺑُﻐْﺾُ ﺍﻟْﻔُﺠّﺎﺭِ ﻟِﻼَْﺑْﺮﺍﺭِ ﺯَﻳْﻦٌ ﻟِﻼَْﺑْﺮﺍﺭِ، ﻭَ ﺑُﻐْﺾُ ﺍﻻَْﺑْﺮﺍﺭِ ﻟِﻠْﻔُﺠّﺎﺭِ ﺧِﺰْﻯٌ ﻋَﻠَﻰ ﺍﻟْﻔُﺠّﺎﺭِ.»:

ﺩﻭﺳﺘﻰ ﻧﻴﻜﺎﻥ ﺑﻪ ﻧﻴﻜﺎﻥ، ﺛﻮﺍﺑﺴﺖ ﺑﺮﺍﻯ ﻧﻴﻜﺎﻥ. ﻭ ﺩﻭﺳﺘﻰ ﺑﺪﺍﻥ ﺑﻪ ﻧﻴﻜﺎﻥ، ﻓﻀﻴﻠﺖ ﺍﺳﺖ ﺑﺮﺍﻯ ﻧﻴﻜﺎﻥ. ﻭ ﺩﺷﻤﻨﻰ ﺑﺪﺍﻥ ﺑﺎ ﻧﻴﻜﺎﻥ، ﺯﻳﻨﺖ ﺍﺳﺖ ﺑﺮﺍﻯ ﻧﻴﻜﺎﻥ. ﻭ ﺩﺷﻤﻨﻰ ﻧﻴﻜﺎﻥ ﺑﺎ ﺑﺪﺍﻥ، ﺭﺳﻮﺍﻳﻰ ﺍﺳﺖ ﺑﺮﺍﻯ ﺑﺪﺍﻥ.       ‌          ‌                                                                                                                                                                                                                      ﻧﺘﻴﺠﻪ ﺟﺴﺎﺭﺕ ﺑﺮ ﭘﺪﺭ

«ﺟُﺮْﺃَﺓُ ﺍﻟْﻮَﻟَﺪِ ﻋَﻠﻰ ﻭﺍﻟِﺪِﻩِ ﻓﻰ ﺻِﻐَﺮِﻩِ ﺗَﺪْﻋُﻮﺍ ﺇِﻟَﻰ ﺍﻟْﻌُﻘُﻮﻕِ ﻓﻰ ﻛِﺒَﺮِﻩِ.»:

ﺟﺮﺃﺕ ﻭ ﺩﻟﻴﺮﻯ ﻓﺮﺯﻧﺪ ﺑﺮ ﭘﺪﺭﺵ ﺩﺭ ﻛﻮﭼﻜﻰ، ﺳﺒﺐ ﻋﺎﻕّ ﻭ ﻧﺎﺭﺿﺎﻳﺘﻰ ﭘﺪﺭ ﺩﺭ ﺑﺰﺭﮔﻰ ﻣﻰﺷﻮﺩ.

 نظر دهید »

احادیث زیبا از امام حسن عسگری علیه السلام

14 آذر 1395 توسط مهديان

ﺩﻭﺳﺘﻰ ﻧﻴﻜﺎﻥ ﻭ ﺩﺷﻤﻨﻰ ﺑﺪﺍﻥ

«ﺣُﺐُّ ﺍﻻَْﺑْﺮﺍﺭِ ﻟِﻼَْﺑْﺮﺍﺭِ ﺛَﻮﺍﺏٌ ﻟِﻼَْﺑْﺮﺍﺭِ، ﻭَ ﺣُﺐُّ ﺍﻟْﻔُﺠّﺎﺭِ ﻟِﻼَْﺑْﺮﺍﺭِ ﻓَﻀﻴﻠَﺔٌ ﻟِﻼَْﺑْﺮﺍﺭِ، ﻭَ ﺑُﻐْﺾُ ﺍﻟْﻔُﺠّﺎﺭِ ﻟِﻼَْﺑْﺮﺍﺭِ ﺯَﻳْﻦٌ ﻟِﻼَْﺑْﺮﺍﺭِ، ﻭَ ﺑُﻐْﺾُ ﺍﻻَْﺑْﺮﺍﺭِ ﻟِﻠْﻔُﺠّﺎﺭِ ﺧِﺰْﻯٌ ﻋَﻠَﻰ ﺍﻟْﻔُﺠّﺎﺭِ.»:

ﺩﻭﺳﺘﻰ ﻧﻴﻜﺎﻥ ﺑﻪ ﻧﻴﻜﺎﻥ، ﺛﻮﺍﺑﺴﺖ ﺑﺮﺍﻯ ﻧﻴﻜﺎﻥ. ﻭ ﺩﻭﺳﺘﻰ ﺑﺪﺍﻥ ﺑﻪ ﻧﻴﻜﺎﻥ، ﻓﻀﻴﻠﺖ ﺍﺳﺖ ﺑﺮﺍﻯ ﻧﻴﻜﺎﻥ. ﻭ ﺩﺷﻤﻨﻰ ﺑﺪﺍﻥ ﺑﺎ ﻧﻴﻜﺎﻥ، ﺯﻳﻨﺖ ﺍﺳﺖ ﺑﺮﺍﻯ ﻧﻴﻜﺎﻥ. ﻭ ﺩﺷﻤﻨﻰ ﻧﻴﻜﺎﻥ ﺑﺎ ﺑﺪﺍﻥ، ﺭﺳﻮﺍﻳﻰ ﺍﺳﺖ ﺑﺮﺍﻯ ﺑﺪﺍﻥ.       ‌          ‌                                                                                                                                                                                                                      ﻧﺘﻴﺠﻪ ﺟﺴﺎﺭﺕ ﺑﺮ ﭘﺪﺭ

«ﺟُﺮْﺃَﺓُ ﺍﻟْﻮَﻟَﺪِ ﻋَﻠﻰ ﻭﺍﻟِﺪِﻩِ ﻓﻰ ﺻِﻐَﺮِﻩِ ﺗَﺪْﻋُﻮﺍ ﺇِﻟَﻰ ﺍﻟْﻌُﻘُﻮﻕِ ﻓﻰ ﻛِﺒَﺮِﻩِ.»:

ﺟﺮﺃﺕ ﻭ ﺩﻟﻴﺮﻯ ﻓﺮﺯﻧﺪ ﺑﺮ ﭘﺪﺭﺵ ﺩﺭ ﻛﻮﭼﻜﻰ، ﺳﺒﺐ ﻋﺎﻕّ ﻭ ﻧﺎﺭﺿﺎﻳﺘﻰ ﭘﺪﺭ ﺩﺭ ﺑﺰﺭﮔﻰ ﻣﻰﺷﻮﺩ.

 نظر دهید »

فايده دعا برای فرج امام زمان(عج)

27 اردیبهشت 1395 توسط مهديان

در كتاب مكيال المكارم، براى مهم نقل شده است ؛ از جمله:
1. دعا براى فرج، موجب فرج خواهد بود.
2. موجب زياد شدن نعمت پروردگار مى‏شود.
3. سبب ناراحتى و اضطراب شديد شيطان می‏گردد.
4. باعث كامل شدن ايمان است.
5. با ارزش‏ترين اعمال و اجر رسالت پيامبر است.
6. موجب دعا كردن متقابل امام زمان(عج) براى دعا كننده است.
7. موجب نجات از فتنه‏ هاى آخرالزمان و سالم ماندن از هلاكت روحى است و…( مكيال المكارم، ج 1، ص 626 - 649.)

 

 نظر دهید »

منتظرظهور

27 اردیبهشت 1395 توسط مهديان

«ليتَ شِعرى اَينَ استَقرّت بِكَ النّوى بَل اَىُّ ارض تُقِلُّك اَو ثَرى ابرضوى ام غيرها ام ذى طوى…؛ اقبال الاعمال، ص 298. ؛ «اى كاش مى‏دانستم در چه جايى منزل گرفته‏اى و چه سرزمين و مكان تو را در بر گرفته است! آيا در كوه رضوى هستى و يا در جاى ديگر و يا در ذى‏طوى هستى…»

 

 نظر دهید »

وظایف منتظران ظهور

27 اردیبهشت 1395 توسط مهديان

یکی ازوظایف منتظران ظهور بزرگداشت ياد و نام امام مهدى(عج) است ازجمله:
برپاخاستن به هنگام شنيدن نام ايشان ؛ نقل شده است: «روزى در مجلس حضرت صادق«ع»، نام مبارك حضرت مهدى(عج) برده شد ؛ امام ششم به منظور تعظيم و احترام نام آن حضرت از جاى خود برخاست و قيام فرمود» (نجم الثاقب، ص 523.) «امام رضا«ع» نيز با شنيدن نام آن حضرت برخاست و دست خود را به نشانه تواضع بر سر گذاشت» (بحارالانوار، ج 49، ص 137.)

 نظر دهید »

خیابان های زیبا

10 آبان 1394 توسط مهديان
 نظر دهید »

نگاهی نو به مجازات رجم با توجّه به قرآن و روایات نگارنده:کاظم ندائی

10 آبان 1394 توسط مهديان


بسم الله الرّحمن الرّحیم

دلایلی که در زنا فقط صد تازیانه است و نه رجم حتّی برای محصن و محصنة

دلایل قرآنی:

دلیل اول: آیه 2 سوره نور” الزَّانِیَةُ وَ الزَّانىِ فَاجْلِدُواْ کلُ‏َّ وَحِدٍ مِّنهُْمَا مِاْئَةَ جَلْدَةٍ وَ لَا تَأْخُذْکمُ بهِِمَا رَأْفَةٌ فىِ دِینِ اللَّهِ إِن کُنتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الاَْخِرِ وَ لْیَشهَْدْ عَذَابهَُمَا طَائفَةٌ مِّنَ الْمُؤْمِنِینَ”

ترجمه :( به هر زن زناکار و مرد زناکارى صد تازیانه بزنید، و اگر به خدا و روز بازپسین ایمان دارید، در [کار] دین خدا، نسبت به آن دو دلسوزى نکنید، و باید گروهى از مؤمنان در کیفر آن دو حضور یابند) ناسخ آیه 15 سوره نساء ” وَ الَّتىِ یَأْتِینَ الْفَحِشَةَ مِن نِّسَائکُمْ فَاسْتَشهِْدُواْ عَلَیْهِنَّ أَرْبَعَةً مِّنکُمْ فَإِن شهَِدُواْ فَأَمْسِکُوهُنَّ فىِ الْبُیُوتِ حَتىَ‏ یَتَوَفَّئهُنَّ الْمَوْتُ أَوْ یجَْعَلَ اللَّهُ لَهُنَّ سَبِیلًا” ترجمه:( و از زنانِ شما، کسانى که مرتکب زنا مى‏شوند، چهار تن از میان خود [مسلمانان‏] بر آنان گواه گیرید پس اگر شهادت دادند، آنان [زنان‏] را در خانه‏ها نگاه دارید تا مرگشان فرا رسد یا خدا راهى براى آنان قرار دهد)

است. و چون در این آیه منسوخ (آیه 15 سوره نساء) سخن هم راجع به زنان شوهردار و هم بی شوهر است و ناسخ آن (آیه 2سوره نور) هم باید حکم زنان شوهر دار و هم زنان بی شوهر باشد که طبق آیه ناسخ ” فَاجْلِدُواْ کلُ‏َّ وَحِدٍ مِّنهُْمَا مِاْئَةَ جَلْدَةٍ ” صد تازیانه است نه رجم و کشتن.

ان قلت : از کجا بدانیم که در آیه منسوخ (15:4) کلمه” نِّسَائکُمْ” زنان شوهر دار و بی شوهر است تا آیه ناسخ آن (24:2) حکم زنان شوهر دار و بی شوهر باشد؟

در جواب می گوئیم: اولاً کلمه” نِّسَائکُمْ” مطلق است یعنی همه زنان چه شوهر دار و چه بی شوهر را شامل می شود و اگر بخواهیم زنان شوهردار را استثناء کنیم باید دلیل داشته باشیم. ثانیاً از سیاق آیات بعد (15:4) کاملاً واضح است که در مورد زنان شوهردار است.

وهمچنین آیه 19 سوره نساء در مورد ارث بردن شوهران از روی اکراه از زنان و نیز گرفتن مهریه ای که شوهران به زنان خود پرداخت کرده اند می باشد.

“یَأَیُّهَا الَّذِینَ ءَامَنُواْ لَا یحَِلُّ لَکُمْ أَن تَرِثُواْ النِّسَاءَ کَرْهًا وَ لَا تَعْضُلُوهُنَّ لِتَذْهَبُواْ بِبَعْضِ مَا ءَاتَیْتُمُوهُنَّ إِلَّا أَن یَأْتِینَ بِفَحِشَةٍ مُّبَیِّنَةٍ وَ عَاشرُِوهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ فَإِن کَرِهْتُمُوهُنَّ فَعَسىَ أَن تَکْرَهُواْ شَیًْا وَ یجَْعَلَ اللَّهُ فِیهِ خَیرًْا کَثِیرًا”

ترجمه:"اى کسانى که ایمان آورده‏اید، براى شما حلال نیست که زنان را به اکراه ارث برید و آنان را زیر فشار مگذارید تا بخشى از آنچه را به آنان داده‏اید [از چنگشان به در] بَرید، مگر آنکه مرتکب زشتکارى آشکارى شوند، و با آنها بشایستگى رفتار کنید و اگر از آنان خوشتان نیامد، پس چه بسا چیزى را خوش نمى‏دارید و خدا در آن مصلحت فراوان قرار مى‏دهد. “

توجه می فرمائید که آیه بعد از (آیه 15سوره نساء) در مورد زنان شوهردار است و نیز کاملاً واضح است که این آیات به هم مربوط هستند حال چگونه ما باید ” نِّسَائکُمْ” را در آیه 15 سوره نساء مختص زنان بی شوهر بدانیم؟

ثالثاً اگر فقط زنان شوهردارمنظور بود حتماً باید از کلمه مخصوص خودش یعنی “ازواجکم” استفاده می شد. و نیز اگر منظور فقط زنان بی شوهری بود که شوهرانشان فوت شده باید ” الارامل” استفاده می شد. اگر منظور زنان بی شوهری بود که طلاق گرفته اند باید ” المطلّقات” آورده می شد. اگر منظور زنانی هستند که شوهر نکرده اند از ” الابکار” باید استفاده می شد. ولی چون هیچ کدام به تنهایی منظور نیست پس از"نسائکم” استفاده شده که همه را شامل است.

رابعاً گاهی در آیه قرینه ای است که به ما می فهماند که منظور از” نساء” زنان شوهردار است مثل آیات:

” أُحِلَّ لَکُمْ لَیْلَةَ الصِّیامِ الرَّفَثُ إِلى‏ نِسائِکُمْ هُنَّ لِباسٌ لَکُمْ وَ أَنْتُمْ لِباسٌ لَهُنَّ عَلِمَ اللَّهُ أَنَّکُمْ کُنْتُمْ تَخْتانُونَ أَنْفُسَکُمْ فَتابَ عَلَیْکُمْ وَ عَفا عَنْکُمْ فَالْآنَ بَاشِرُوهُنَّ وَ ابْتَغُوا ما کَتَبَ اللَّهُ لَکُمْ وَ کُلُوا وَ اشْرَبُوا حَتَّى یَتَبَیَّنَ لَکُمُ الْخَیْطُ الْأَبْیَضُ مِنَ الْخَیْطِ الْأَسْوَدِ مِنَ الْفَجْرِ ثُمَّ أَتِمُّوا الصِّیامَ إِلَى اللَّیْلِ وَ لا تُبَاشِرُوهُنَّ وَ أَنْتُمْ عاکِفُونَ فِی الْمَساجِدِ تِلْکَ حُدُودُ اللَّهِ فَلا تَقْرَبُوها کَذلِکَ یُبَیِّنُ اللَّهُ آیاتِهِ لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ یَتَّقُونَ"(187:2)

ترجمه:” آمیزش جنسى با همسرانتان، در شبِ روزهایى که روزه مى‏گیرید، حلال است. آنها لباس شما هستند و شما لباس آنها (هر دو زینت هم و سبب حفظ یکدیگرید). خداوند مى‏دانست که شما به خود خیانت مى‏کردید (و این کارِ ممنوع را انجام مى‏دادید) پس توبه شما را پذیرفت و شما را بخشید. اکنون با آنها آمیزش کنید، و آنچه را خدا براى شما مقرر داشته، طلب نمایید! و بخورید و بیاشامید، تا رشته سپید صبح، از رشته سیاه (شب) براى شما آشکار گردد! سپس روزه را تا شب، تکمیل کنید! و در حالى که در مساجد به اعتکاف پرداخته‏اید، با زنان آمیزش نکنید! این، مرزهاى الهى است پس به آن نزدیک نشوید! خداوند، این چنین آیات خود را براى مردم، روشن مى‏سازد، باشد که پرهیزکار گردند.”

” وَ یَسْئَلُونَکَ عَنِ الْمَحیضِ قُلْ هُوَ أَذىً فَاعْتَزِلُوا النِّساءَ فِی الْمَحیضِ وَ لا تَقْرَبُوهُنَّ حَتَّى یَطْهُرْنَ فَإِذا تَطَهَّرْنَ فَأْتُوهُنَّ مِنْ حَیْثُ أَمَرَکُمُ اللَّهُ إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ التَّوَّابینَ وَ یُحِبُّ الْمُتَطَهِّرینَ"(222:2)

ترجمه:” و از تو، در باره خون حیض سؤال مى‏کنند، بگو: «چیز زیانبار و آلوده‏اى است از این رو در حالت قاعدگى، از آنان کناره‏گیرى کنید! و با آنها نزدیکى ننماید، تا پاک شوند! و هنگامى که پاک شدند، از طریقى که خدا به شما فرمان داده، با آنها آمیزش کنید! خداوند، توبه‏کنندگان را دوست دارد، و پاکان را (نیز) دوست دارد.”

” وَ إِذا طَلَّقْتُمُ النِّساءَ فَبَلَغْنَ أَجَلَهُنَّ فَأَمْسِکُوهُنَّ بِمَعْرُوفٍ أَوْ سَرِّحُوهُنَّ بِمَعْرُوفٍ وَ لا تُمْسِکُوهُنَّ ضِراراً لِتَعْتَدُوا وَ مَنْ یَفْعَلْ ذلِکَ فَقَدْ ظَلَمَ نَفْسَهُ وَ لا تَتَّخِذُوا آیاتِ اللَّهِ هُزُواً وَ اذْکُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَیْکُمْ وَ ما أَنْزَلَ عَلَیْکُمْ مِنَ الْکِتابِ وَ الْحِکْمَةِ یَعِظُکُمْ بِهِ وَ اتَّقُوا اللَّهَ وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ بِکُلِّ شَیْ‏ءٍ عَلیمٌ"(231:2)

ترجمه:” و هنگامى که زنان را طلاق دادید، و به آخرین روزهاى «عدّه» رسیدند، یا به طرز صحیحى آنها را نگاه دارید (و آشتى کنید)، و یا به طرز پسندیده‏اى آنها را رها سازید! و هیچ گاه به خاطر زیان رساندن و تعدّى کردن، آنها را نگاه ندارید! و کسى که چنین کند، به خویشتن ستم کرده است. (و با این اعمال، و سوء استفاده از قوانین الهى،) آیات خدا را به استهزا نگیرید! و به یاد بیاورید نعمت خدا را بر خود، و کتاب آسمانى و علم و دانشى که بر شما نازل کرده، و شما را با آن، پند مى‏دهد! و از خدا بپرهیزید! و بدانید خداوند از هر چیزى آگاه است (و از نیات کسانى که از قوانین او، سوء استفاده مى‏کنند، با خبر است.”

“وَ آتُوا النِّساءَ صَدُقاتِهِنَّ نِحْلَةً فَإِنْ طِبْنَ لَکُمْ عَنْ شَیْ‏ءٍ مِنْهُ نَفْساً فَکُلُوهُ هَنیئاً مَریئاً"(4:4)

ترجمه:” و مهر زنان را (بطور کامل) بعنوان یک بدهى (یا عطیه،) به آنان بپردازید! (ولى) اگر آنها چیزى از آن را با رضایت خاطر به شما ببخشند، حلال و گوارا مصرف کنید.”

” یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا یَحِلُّ لَکُمْ أَنْ تَرِثُوا النِّساءَ کَرْهاً وَ لا تَعْضُلُوهُنَّ لِتَذْهَبُوا بِبَعْضِ ما آتَیْتُمُوهُنَّ إِلاَّ أَنْ یَأْتینَ بِفاحِشَةٍ مُبَیِّنَةٍ وَ عاشِرُوهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ فَإِنْ کَرِهْتُمُوهُنَّ فَعَسى‏ أَنْ تَکْرَهُوا شَیْئاً وَ یَجْعَلَ اللَّهُ فیهِ خَیْراً کَثیراً"(19:4)

ترجمه:” اى کسانى که ایمان آورده‏اید! براى شما حلال نیست که از زنان، از روى اکراه (و ایجاد ناراحتى براى آنها،) ارث ببرید! و آنان را تحت فشار قرار ندهید که قسمتى از آنچه را به آنها داده‏اید (از مهر)، تملک کنید! مگر اینکه آنها عمل زشت آشکارى انجام دهند. و با آنان، بطور شایسته رفتار کنید! و اگر از آنها، (بجهتى) کراهت داشتید، (فوراً تصمیم به جدایى نگیرید!) چه بسا چیزى خوشایند شما نباشد، و خداوند خیر فراوانى در آن قرار مى‏دهد.”

” وَ الْمُحْصَناتُ مِنَ النِّساءِ إِلاَّ ما مَلَکَتْ أَیْمانُکُمْ کِتابَ اللَّهِ عَلَیْکُمْ وَ أُحِلَّ لَکُمْ ما وَراءَ ذلِکُمْ أَنْ تَبْتَغُوا بِأَمْوالِکُمْ مُحْصِنینَ غَیْرَ مُسافِحینَ فَمَا اسْتَمْتَعْتُمْ بِهِ مِنْهُنَّ فَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ فَریضَةً وَ لا جُناحَ عَلَیْکُمْ فیما تَراضَیْتُمْ بِهِ مِنْ بَعْدِ الْفَریضَةِ إِنَّ اللَّهَ کانَ عَلیماً حَکیماً"(24:4)

ترجمه:” و زنان شوهردار (بر شما حرام است) مگر آنها را که (از راه اسارت) مالک شده‏اید (زیرا اسارت آنها در حکم طلاق است) اینها احکامى است که خداوند بر شما مقرّر داشته است. اما زنان دیگر غیر از اینها (که گفته شد)، براى شما حلال است که با اموال خود، آنان را اختیار کنید در حالى که پاکدامن باشید و از زنا، خوددارى نمایید. و زنانى را که متعه [ازدواج موقت‏] مى‏کنید، واجب است مهر آنها را بپردازید. و گناهى بر شما نیست در آنچه بعد از تعیین مهر، با یکدیگر توافق کرده‏اید. (بعداً مى‏توانید با توافق، آن را کم یا زیاد کنید.) خداوند، دانا و حکیم است.”

و نیز گاهی در آیه قرینه ای وجود دارد که مشخص می کند “نساء” به معنی زنان بی شوهر است مثل آیات:

” وَ یَسْتَفْتُونَکَ فىِ النِّسَاءِ قُلِ اللَّهُ یُفْتِیکُمْ فِیهِنَّ وَ مَا یُتْلىَ‏ عَلَیْکُمْ فىِ الْکِتَبِ فىِ یَتَمَى النِّسَاءِ الَّتىِ لَا تُؤْتُونَهُنَّ مَا کُتِبَ لَهُنَّ وَ تَرْغَبُونَ أَن تَنکِحُوهُنَّ وَ الْمُسْتَضْعَفِینَ مِنَ الْوِلْدَنِ وَ أَن تَقُومُواْ لِلْیَتَمَى‏ بِالْقِسْطِ وَ مَا تَفْعَلُواْ مِنْ خَیرٍْ فَإِنَّ اللَّهَ کاَنَ بِهِ عَلِیمًا"(127:4)

ترجمه:” از تو درباره حکم زنان سؤال مى‏کنند بگو: «خداوند درباره آنان به شما پاسخ مى دهد: آنچه در قرآن درباره زنان یتیمى که حقوقشان را به آنها نمى‏دهید، و مى‏خواهید با آنها ازدواج کنید، و نیز آنچه درباره کودکان صغیر و ناتوان براى شما بیان شده است، (قسمتى از سفارشهاى خداوند در این زمینه مى‏باشد و نیز به شما سفارش مى‏کند که) با یتیمان به عدالت رفتار کنید! و آنچه از نیکیها انجام مى‏دهید خداوند از آن آگاه است (و به شما پاداش شایسته مى‏دهد.”

” لَّا یحَِلُّ لَکَ النِّسَاءُ مِن بَعْدُ وَ لَا أَن تَبَدَّلَ بهِِنَّ مِنْ أَزْوَجٍ وَ لَوْ أَعْجَبَکَ حُسْنهُُنَّ إِلَّا مَا مَلَکَتْ یَمِینُکَ وَ کاَنَ اللَّهُ عَلىَ‏ کلُ‏ِّ شىَ‏ْءٍ رَّقِیبًا"(52:33)

ترجمه:” از این پس، دیگر [گرفتنِ‏] زنان و نیز اینکه به جاى آنان، زنان دیگرى بگیرى بر تو حلال نیست، هر چند زیبایى آنها براى تو مورد پسند افتد، به استثناى کنیزان، و خدا همواره بر هر چیزى مراقب است.”

پس اگر در آیه قرینه ای نبود که مشخص شود “نساء” به چه معنی است آیا زنان شوهردار منظور است یا زنان بی شوهر در صورتی که یکی از اینها منظور قرآن مبین بود حتماً باید واژه مخصوصش را می آورد تا اشتباه نشود. حال اگر در آیه ای کلمه “نساء” آمده و قیدی هم ندارد که مشخص کننده زنان شوهردار یا بی شوهر باشد (مثل آیه 15 سوره نساء) می فهمیم که آیه هم زنان شوهردار و هم زنان بی شوهر را منظور دارد زیرا اگر چنین نبود و کلمه “نسائکم” مجمل بود دیگر قرآن کریم سخن رسا و “بلاغ المبین” و “حجة بالغة” نبود. ” قُلْ فَلِلَّهِ الْحُجَّةُ الْبالِغَةُ"(149:6)

خامساً ان قلت: معمولاً زنان شوهردار این عمل را انجام نمی دهند و زنان بی شوهر هستند که این عمل را انجام می دهند.

در جواب می گوئیم: اولاً زنان بی شوهر که باکره هستند به دلیل ترس از ازاله بکارت کمتر از زنان شوهردار به این عمل شنیع مرتکب می شوند. ثانیاً زنان بی شوهری که از شوهران خود طلاق گرفته اند و یا شوهرانشان فوت نموده به جای عمل حرام به راحتی می توانند به عقد دایم و یا موقّت درآیند. پس زنان بی شوهر نوعاً بیشتر از زنان شوهردار به این عمل مبتلا نمی شوند تا آیه 24 سوره نور فقط مختص به زنان بی شوهر باشد.

سادساً ان قلت: کسی نمی تواند یک کلمه بگوید و چند معنی مختلف اراده نماید پس از کلمه ” نسائکم” فقط یک معنی اراده می شود و نه بیشتر.

در جواب می گوئیم: اوّلاً اگر این سخن صحیح هم باشد در مورد انسانهاست که در یک لحظه نمی توانند معمولاً چند کار متضاد هم را انجام دهند مثلاً کسی نمی تواند در یک لحظه هم به زمین نگاه کند و هم به آسمان یا معمولاً برای انسانها نوعاً مشکل است که با یک کلمه اراده چند معنای متضاد و یا مختلفی را نمایند ولی برای خداوند اینچنین نیست خداوند در یک لحظه میلیاردها کار کاملاً مختلف و متضاد هم را انجام می دهد پس با یک کلمه اراده چند معنی برای حضرت حق باری تعالی بسیار سهل است.

سابعاً ان قلت: این “ال” در آیه 2 سوره نساء “ال” استغراق نیست بلکه “ال” موصوله است.

جواب ما این است که ما هم قبول داریم که “ال” موصوله است ولی چه تاثیری دارد؟ یعنی اینکه “التی یا الذی” زنا کردند چگونه می توان گفت که “الذی” موصول است برای مرد مجرد و یا “التی” برای زن مجرد؟

دلیل دوّم: آیه 25 سوره نساء “وَ مَن لَّمْ یَسْتَطِعْ مِنکُمْ طَوْلاً أَن یَنکِحَ الْمُحْصَنَتِ الْمُؤْمِنَتِ فَمِن مَّا مَلَکَتْ أَیْمَنُکُم مِّن فَتَیَتِکُمُ الْمُؤْمِنَتِ وَ اللَّهُ أَعْلَمُ بِإِیمَنِکُم بَعْضُکُم مِّن بَعْضٍ فَانکِحُوهُنَّ بِإِذْنِ أَهْلِهِنَّ وَ ءَاتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ محُْصَنَتٍ غَیرَْ مُسَفِحَتٍ وَ لَا مُتَّخِذَتِ أَخْدَانٍ فَإِذَا أُحْصِنَّ فَإِنْ أَتَینْ‏َ بِفَحِشَةٍ فَعَلَیهِْنَّ نِصْفُ مَا عَلىَ الْمُحْصَنَتِ مِنَ الْعَذَابِ ذَلِکَ لِمَنْ خَشىِ‏َ الْعَنَتَ مِنکُمْ وَ أَن تَصْبرُِواْ خَیرٌْ لَّکُمْ وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَّحِیمٌ”

ترجمه: “و هر کس از شما، از نظر مالى نمى‏تواند زنانِ [آزادِ] پاکدامنِ با ایمان را به همسرى [خود] درآورد، پس با دختران جوانسالِ با ایمان شما که مالک آنان هستید [ازدواج کند] و خدا به ایمان شما داناتر است. [همه‏] از یکدیگرید. پس آنان را با اجازه خانواده‏شان به همسرىِ [خود] درآورید و مهرشان را به طور پسندیده به آنان بدهید [به شرط آنکه‏] پاکدامن باشند نه زناکار، و دوست‏گیران پنهانى نباشند. پس چون به ازدواجِ [شما] درآمدند، اگر مرتکب فحشا شدند، پس بر آنان نیمى از عذاب [مجازاتِ‏] زنان آزاد است. این [پیشنهاد زناشویى با کنیزان‏] براى کسى از شماست که از آلایش گناه بیم دارد و صبر کردن، براى شما بهتر است، و خداوند آمرزنده مهربان است.”

در این آیه کنیز شوهردار اگر زنا دهد عذاب او نصف زنان شوهردار آزاد است” فَإِذَا أُحْصِنَّ فَإِنْ أَتَینْ‏َ بِفَحِشَةٍ فَعَلَیهِْنَّ نِصْفُ مَا عَلىَ الْمُحْصَنَتِ مِنَ الْعَذَابِ ” و اگر زن شوهردار آزاد عذابش رجم باشد نصف رجم که معنی ندارد. پس همان صد تازیانه است که نصفش پنجاه تازیانه می شود.

ان قلت: در این آیه ” فَإِذَا أُحْصِنَّ فَإِنْ أَتَینْ‏َ بِفَحِشَةٍ فَعَلَیهِْنَّ نِصْفُ مَا عَلىَ الْمُحْصَنَتِ مِنَ الْعَذَابِ “

منظور از” الْمُحْصَنَت ” زنان بی شوهر است نه شوهردار.

در جواب می گوئیم در این قسمت از آیه ” الْمُحْصَنَت ” کاملاً واضح است که به معنی زنان شوهردار است و نه زنان بی شوهر. زیرا کلمه” محصنة” دو معنی دارد. 1- زن بی شوهر پاکدامن 2- زن شوهردار(پاکدامن یا غیرپاکدامن). و ” الْمُحْصَنَت ” نمی تواند به معنی اوّلی باشد. چون زن بی شوهر که عمل منافی عفت انجام داده دیگر به او"محصنة” نمی گویند. به دلیل این که پاکدامن نیست. بنابراین منظور از” الْمُحْصَنَت ” در این بخش از آیه فقط زنان شوهردار است .

آیاتی از قرآن که “محصنة” به معنی” زن بی شوهر پاکدامن” است.

آیه 5 سوره مائده “الْیَوْمَ أُحِلَّ لَکُمُ الطَّیِّبَتُ وَ طَعَامُ الَّذِینَ أُوتُواْ الْکِتَبَ حِلٌّ لَّکمُ‏ْ وَ طَعَامُکُمْ حِلٌّ لهَُّمْ وَ المُْحْصَنَتُ مِنَ المُْؤْمِنَتِ وَ المُْحْصَنَتُ مِنَ الَّذِینَ أُوتُواْ الْکِتَبَ مِن قَبْلِکُمْ إِذَا ءَاتَیْتُمُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ محُْصِنِینَ غَیرَْ مُسَفِحِینَ وَ لَا مُتَّخِذِى أَخْدَانٍ وَ مَن یَکْفُرْ بِالْایمَنِ فَقَدْ حَبِطَ عَمَلُهُ وَ هُوَ فىِ الاَْخِرَةِ مِنَ الخَْسِرِینَ”

ترجمه:” امروز چیزهاى پاکیزه براى شما حلال شده، و طعام کسانى که اهل کتابند براى شما حلال، و طعام شما براى آنان حلال است. و [بر شما حلال است ازدواج با] زنان پاکدامن از مسلمان، و زنان پاکدامن از کسانى که پیش از شما کتاب [آسمانى‏] به آنان داده شده، به شرط آنکه مهرهایشان را به ایشان بدهید، در حالى که خود پاکدامن باشید نه زناکار و نه آنکه زنان را در پنهانى دوست خود بگیرید. و هر کس در ایمان خود شکّ کند، قطعاً عملش تباه شده، و در آخرت از زیانکاران است. “

در آیه فوق حلّیت ازدواج مسلمانان با ” المُْحْصَنَتُ” زنان بی شوهر پاکدامن(مسلمان و اهل کتاب) می باشد. و” المُْحْصَنَتُ” نمی تواند به معنی زنان بی شوهر غیر پاکدامن باشد زیرا ازدواج با زنان بی شوهرغیر پاکدامن حرام است"الزَّانی‏ لا یَنْکِحُ إِلاَّ زانِیَةً أَوْ مُشْرِکَةً وَ الزَّانِیَةُ لا یَنْکِحُها إِلاَّ زانٍ أَوْ مُشْرِکٌ وَ حُرِّمَ ذلِکَ عَلَى الْمُؤْمِنینَ “

آیه 12 سوره تحریم “وَ مَرْیمَ‏َ ابْنَتَ عِمْرَنَ الَّتىِ أَحْصَنَتْ فَرْجَهَا فَنَفَخْنَا فِیهِ مِن رُّوحِنَا وَ صَدَّقَتْ بِکلَِمَتِ رَبهَِّا وَ کُتُبِهِ وَ کاَنَتْ مِنَ الْقَنِتِینَ” ترجمه: “و مریم دختِ عمران را، همان کسى که خود را پاکدامن نگاه داشت و در او از روح خود دمیدیم و سخنان پروردگار خود و کتابهاى او را تصدیق کرد و از فرمانبرداران بود.

آیه ای از قرآن که"محصنة” به معنی “زن شوهردار” است.

آیه 24 سوره نساء “* وَ الْمُحْصَنَتُ مِنَ النِّسَاءِ إِلَّا مَا مَلَکَتْ أَیْمَنُکُمْ کِتَبَ اللَّهِ عَلَیْکُمْ وَ أُحِلَّ لَکُم مَّا وَرَاءَ ذَلِکُمْ أَن تَبْتَغُواْ بِأَمْوَلِکُم محُّْصِنِینَ غَیرَْ مُسَفِحِینَ فَمَا اسْتَمْتَعْتُم بِهِ مِنهُْنَّ فََاتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ فَرِیضَةً وَ لَا جُنَاحَ عَلَیْکُمْ فِیمَا تَرَضَیْتُم بِهِ مِن بَعْدِ الْفَرِیضَةِ إِنَّ اللَّهَ کاَنَ عَلِیمًا حَکِیمًا”

ترجمه: “و زنانِ شوهردار [نیز بر شما حرام شده است‏] به استثناى زنانى که مالک آنان شده‏اید [این‏] فریضه الهى است که بر شما مقرر گردیده است. و غیر از این [زنانِ نامبرده‏]، براى شما حلال است که [زنان دیگر را] به وسیله اموال خود طلب کنید- در صورتى که پاکدامن باشید و زناکار نباشید- و زنانى را که مُتعه کرده‏اید، مَهرشان را به عنوان فریضه‏اى به آنان بدهید، و بر شما گناهى نیست که پس از [تعیین مبلغ‏] مقرّر، با یکدیگر توافق کنید [که مدت عقد یا مَهر را کم یا زیاد کنید] مسلماً خداوند داناى حکیم است. “

دلیل سوّم: آیه 30 سوره احزاب “یَنِسَاءَ النَّبىِ‏ِّ مَن یَأْتِ مِنکُنَّ بِفَحِشَةٍ مُّبَیِّنَةٍ یُضَعَفْ لَهَا الْعَذَابُ ضِعْفَینْ‏ِ وَ کاَنَ ذَلِکَ عَلىَ اللَّهِ یَسِیرًا”

ترجمه: “اى همسران پیامبر، هر کس از شما مبادرت به کار زشتِ آشکارى کند، عذابش دو چندان خواهد بود و این بر خدا همواره آسان است.”

در این آیه عذاب زنان پیامبر در صورت عمل منافی عفت دو برابر دیگر زنان مسلمانان است. . اگر عذاب زنان شوهردار رجم باشد چگونه می توان رجم را دو برابر کرد؟

ان قلت: این عذاب مربوط به عذاب اخروی خداوند است و نه رجم و یا تازیانه

در جواب می گوئیم: به دلایل زیر"عذاب” در این آیه مبارکه نمی تواند فقط مختص به عذاب اخروی باشد.

1- کلمه “العذاب” اطلاق دارد که هم عذاب دنیوی و هم عذاب اخروی را شامل است. و چون هیچ قرینه ای از خود آیه نداریم که بشود فهمید مختص به عذاب دنیوی است یا اخروی حتماً باید قیدی آورده می شد تا دنیوی و یا اخروی بودن آن را می فهمیدیم. و چون هیچ قیدی ندارد بنابر این هم عذاب دنیوی و هم عذاب اخروی را شامل می باشد.

آیاتی که “عذاب” در آنها فقط مختص دنیا می باشد.

آیه 33 سوره انفال ” وَ مَا کَانَ اللَّهُ لِیُعَذِّبَهُمْ وَ أَنتَ فِیهِمْ وَ مَا کاَنَ اللَّهُ مُعَذِّبَهُمْ وَ هُمْ یَسْتَغْفِرُونَ”

ترجمه: ” و [لى‏] تا تو در میان آنان هستى، خدا بر آن نیست که ایشان را عذاب کند، و تا آنان طلب آمرزش مى‏کنند، خدا عذاب‏کننده ایشان نخواهد بود.”

آیه 55 سوره توبه ” فَلَا تُعْجِبْکَ أَمْوَلُهُمْ وَ لَا أَوْلَدُهُمْ إِنَّمَا یُرِیدُ اللَّهُ لِیُعَذِّبهَُم بهَِا فىِ الْحَیَوةِ الدُّنْیَا وَ تَزْهَقَ أَنفُسُهُمْ وَ هُمْ کَفِرُونَ”

ترجمه: “اموال و فرزندانشان تو را به شگفت نیاوَرَد. جز این نیست که خدا مى‏خواهد در زندگى دنیا به وسیله اینها عذابشان کند و جانشان در حال کفر بیرون رود.”

همانگونه که می دانیم از خود آیه (33:8) ” وَ مَا کَانَ اللَّهُ لِیُعَذِّبَهُمْ وَ أَنتَ فِیهِمْ… ” می فهمیم که ” لِیُعَذِّبَهُمْ” فقط عذاب دنیوی است و نه اخروی. و آیه دوّم هم با آوردن ” فىِ الْحَیَوةِ الدُّنْیَا” مشخص نموده عذاب دنیوی است.

2- آیات 4 و 5 سوره نور” وَ الَّذِینَ یَرْمُونَ الْمُحْصَنَتِ ثمُ‏َّ لَمْ یَأْتُواْ بِأَرْبَعَةِ شهَُدَاءَ فَاجْلِدُوهُمْ ثَمَنِینَ جَلْدَةً وَ لَا تَقْبَلُواْ لهَُمْ شهََدَةً أَبَدًا وَ أُوْلَئکَ هُمُ الْفَسِقُونَ(4)

إِلَّا الَّذِینَ تَابُواْ مِن بَعْدِ ذَلِکَ وَ أَصْلَحُواْ فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَّحِیمٌ(5)”

ترجمه: ” و کسانى که نسبت زنا به زنان شوهردار مى‏دهند، سپس چهار گواه نمى‏آورند، هشتاد تازیانه به آنان بزنید، و هیچگاه شهادتى از آنها نپذیرید، و اینانند که خود فاسقند. (4)

مگر کسانى که بعد از آن [بهتان‏] توبه کرده و به صلاح آمده باشند که خدا البته آمرزنده مهربان است(5)

در این دو آیه افترا زنندگان زنا به زنان پاکدامن هم عذاب دنیوی دارند ” فَاجْلِدُوهُمْ ثَمَنِینَ جَلْدَةً” و اگر توبه و اصلاح کردند دیگر عذاب اخروی ندارند. و در صورت عدم توبه و اصلاح عذاب اخروی هم به عذاب دنیوی آنها افزوده می شود. پس اگر افترا زنندگان به زنان پاکدامن هم عذاب دنیوی و هم عذاب اخروی دارند به قیاس اولویّت کسانی که خود این عمل منافی عفت را انجام دهند حتماً باید هم عذاب دنیوی و هم عذاب اخروی را داشته باشند.

آیه 23 سوره نور هم اشاره به عذاب دنیوی و اخروی افترازنندگان به زنان پاکدامن دارد.” إِنَّ الَّذینَ یَرْمُونَ الْمُحْصَناتِ الْغافِلاتِ الْمُؤْمِناتِ لُعِنُوا فِی الدُّنْیا وَ الْآخِرَةِ وَ لَهُمْ عَذابٌ عَظیمٌ “

ترجمه: ” بى‏گمان، کسانى که به زنان پاکدامنِ بى‏خبر [از همه جا] و با ایمان نسبت زنا مى‏دهند، در دنیا و آخرت لعنت شده‏اند، و براى آنها عذابى سخت خواهد بود”

3- خداوند هم به فحشای پنهان و هم به فحشای آشکار آگاه و علیم است.

“إِنْ تُبْدُوا شَیْئاً أَوْ تُخْفُوهُ فَإِنَّ اللَّهَ کانَ بِکُلِّ شَیْ‏ءٍ عَلیماً” (54:33)

ترجمه:” اگر چیزى را فاش کنید یا آن را پنهان دارید قطعاً خدا به هر چیزى داناست. “

“آل‏عمران : 29 قُلْ إِنْ تُخْفُوا ما فی‏ صُدُورِکُمْ أَوْ تُبْدُوهُ یَعْلَمْهُ اللَّهُ وَ یَعْلَمُ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الْأَرْضِ وَ اللَّهُ عَلى‏ کُلِّ شَیْ‏ءٍ قَدیرٌ” (29:3)

ترجمه: “بگو: اگر آنچه در سینه‏هاى شماست نهان دارید یا آشکارش کنید، خدا آن را مى‏داند، و [نیز] آنچه را در آسمانها و آنچه را در زمین است مى‏داند، و خداوند بر هر چیزى تواناست.”

” یَعْلَمُ خائِنَةَ الْأَعْیُنِ وَ ما تُخْفِی الصُّدُورُ” (19:40)

ترجمه:” [خدا] نگاههاى دزدانه و آنچه را که دلها نهان مى‏دارند، مى‏داند.”

” رَبَّنا إِنَّکَ تَعْلَمُ ما نُخْفی‏ وَ ما نُعْلِنُ وَ ما یَخْفى‏ عَلَى اللَّهِ مِنْ شَیْ‏ءٍ فِی الْأَرْضِ وَ لا فِی السَّماءِ” (38:14)

ترجمه: ” پروردگارا، بى‏گمان تو آنچه را که پنهان مى‏داریم و آنچه را که آشکار مى‏سازیم مى‏دانى، و چیزى در زمین و در آسمان بر خدا پوشیده نمى‏ماند. “

” إِنَّ اللَّهَ لا یَخْفى‏ عَلَیْهِ شَیْ‏ءٌ فِی الْأَرْضِ وَ لا فِی السَّماءِ"(5:3)

ترجمه: “در حقیقت، هیچ چیز [نه‏] در زمین و نه در آسمان بر خدا پوشیده نمى‏ماند. “

آیات فوق دلالت بر آن دارد که خدای متعال همه پنهانی ها را می داند. پس همه فحشاها برای خدا مبین آشکار و واضح است. واگر زنان پیامبر(ص) فحشای مخفی(از نظر دیگران) انجام می دادند. عذاب اخروی آنها دو برابر دیگران بود و دیگر عذاب دنیوی نداشتند به این دلیل که فحشای مبیّنه(از نظر دیگران) نبود. بنابر این در آیه 30 سوره احزاب ” یَنِسَاءَ النَّبىِ‏ِّ مَن یَأْتِ مِنکُنَّ بِفَحِشَةٍ مُّبَیِّنَةٍ…” قید مُّبَیِّنَةٍ بعد از بِفَحِشَةٍ نشانگر آن است که این قید برای دیگران است و نه خدا زیرا هر فحشائی برای او مبیّن است و لزومی به آوردن قید نبود. پس نتیجه می گیریم بِفَحِشَةٍ مُّبَیِّنَةٍ هر فحشائی را شامل نمی شود بلکه فحشائی است که برای دیگران مبین و آشکار(با 4 شاهد عادل) باشد. و اینگونه فحشائی برای زنان پیامبر هم در دنیا و هم در آخرت عذاب دو چندان دارد. در قیامت که خدا عذاب می کند و در دنیا هم اگر عذاب برای زنان شوهردار رجم باشد . رجم دو برابر ندارد پس می ماند همان صد تازیانه که ” الزَّانِیَةُ وَ الزَّانی‏ فَاجْلِدُوا کُلَّ واحِدٍ مِنْهُما مِائَةَ جَلْدَةٍ وَ لا تَأْخُذْکُمْ بِهِما رَأْفَةٌ فی‏ دینِ اللَّهِ إِنْ کُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ وَ لْیَشْهَدْ عَذابَهُما طائِفَةٌ مِنَ الْمُؤْمِنینَ"(2:24)

ترجمه:” به هر زن زناکار و مرد زناکارى صد تازیانه بزنید، و اگر به خدا و روز بازپسین ایمان دارید، در [کار] دین خدا، نسبت به آن دو دلسوزى نکنید، و باید گروهى از مؤمنان در کیفر آن دو حضور یابند.”

ان قلت: ممکن است ” یُضَعَفْ لَهَا الْعَذَابُ ضِعْفَینْ‏ِ ” دو برابر بودن عذاب دنیوی در فحشای مبیّنه نساء النّبی در مقایسه با زنان بی شوهر باشد که عذاب دنیوی آنها صد تازیانه است.

درجواب می گوئیم: اگر هم قبول کنیم که مجازات صد تازیانه فقط برای زنان بی شوهر است و برای زنان شوهردار مجازات رجم و کشتن می باشد در این صورت مجازات زنان پیامبر(ص) 200 تازیانه خواهد بود که این مجازات در مقایسه با سایر زنان شوهردار که در فحشای مبیّنه رجم و کشته می شوند نه تنها بیشتر نیست بلکه به مراتب کمتر است. آیا 200 تازیانه مجازاتش بیشتر است یا رجم(سنگسار)؟

دلیل چهارم: دین اسلام دین جهانی بلکه جهانیان است.

” تَبَارَکَ الَّذِى نَزَّلَ الْفُرْقَانَ عَلىَ‏ عَبْدِهِ لِیَکُونَ لِلْعَلَمِینَ نَذِیرًا” (1:25)

ترجمه:” بزرگ [و خجسته‏] است کسى که بر بنده خود، فرقان [کتاب جداسازنده حق از باطل‏] را نازل فرمود، تا براى جهانیان هشداردهنده‏اى باشد.”

“أُوْلَئکَ الَّذِینَ هَدَى اللَّهُ فَبِهُدَئهُمُ اقْتَدِهْ قُل لَّا أَسَْلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْرًا إِنْ هُوَ إِلَّا ذِکْرَى‏ لِلْعَلَمِینَ"(90:6)

ترجمه: “اینان کسانى هستند که خدا هدایتشان کرده است پس به هدایت آنان اقتدا کن. بگو: «من، از شما هیچ مزدى بر این [رسالت‏] نمى‏طلبم. این [قرآن‏] جز تذکرى براى جهانیان نیست.”

“وَ مَا تَسَْلُهُمْ عَلَیْهِ مِنْ أَجْرٍ إِنْ هُوَ إِلَّا ذِکْرٌ لِّلْعَلَمِینَ” (104:12)

ترجمه: “و تو بر این [کار] پاداشى از آنان نمى‏خواهى. آن [قرآن‏] جز پندى براى جهانیان نیست.”

“وَ مَا أَرْسَلْنَکَ إِلَّا رَحْمَةً لِّلْعَلَمِینَ” (107:21)

ترجمه: “و تو را جز رحمتى براى جهانیان نفرستادیم.”

“وَ مَا أَرْسَلْنَکَ إِلَّا کَافَّةً لِّلنَّاسِ بَشِیرًا وَ نَذِیرًا وَ لَکِنَّ أَکْثرََ النَّاسِ لَا یَعْلَمُونَ” (28:34)

ترجمه: “و ما تو را جز [به سِمَتِ‏] بشارتگر و هشداردهنده براى تمام مردم، نفرستادیم لیکن بیشتر مردم نمى‏دانند.”

” إِنْ هُوَ إِلَّا ذِکْرٌ لِّلْعَلَمِینَ” (87:38)

ترجمه: “این [قرآن‏] جز پندى براى جهانیان نیست.”

” وَ هَذَا کِتَبٌ أَنزَلْنَهُ مُبَارَکٌ مُّصَدِّقُ الَّذِى بَینْ‏َ یَدَیْهِ وَ لِتُنذِرَ أُمَّ الْقُرَى‏ وَ مَنْ حَوْلهََا وَ الَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِالاَْخِرَةِ یُؤْمِنُونَ بِهِ وَ هُمْ عَلىَ‏ صَلَاتهِِمْ یحَُافِظُونَ” (92:6)

ترجمه: “و این خجسته کتابى است که ما آن را فرو فرستادیم، [و] کتابهایى را که پیش از آن آمده تصدیق مى‏کند. و براى اینکه [مردمِ‏] أم القرى [مکّه‏] و کسانى را که پیرامون آنند هشدار دهى. و کسانى که به آخرت ایمان مى‏آورند، به آن [قرآن نیز] ایمان مى‏آورند، و آنان بر نمازهاى خود مراقبت مى‏کنند.”

” وَ کَذَلِکَ أَوْحَیْنَا إِلَیْکَ قُرْءَانًا عَرَبِیًّا لِّتُنذِرَ أُمَّ الْقُرَى‏ وَ مَنْ حَوْلهََا وَ تُنذِرَ یَوْمَ الجَْمْعِ لَا رَیْبَ فِیهِ فَرِیقٌ فىِ الجَْنَّةِ وَ فَرِیقٌ فىِ السَّعِیرِ”

ترجمه: ” و بدین گونه قرآن عربى به سوى تو وحى کردیم تا [مردمِ‏] مکّه و کسانى را که پیرامون آنند هشدار دهى، و از روزِ گردآمدن [خلق‏]- که تردیدى در آن نیست- بیم دهى گروهى در بهشتند و گروهى در آتش.”

بر اساس آیات فوق دین اسلام و احکام آن مخصوص یک منطقه خاص و یا زمان خاصی نیست بلکه مخصوص همه زمانها و مکانهاست و حتی برای برای کرات دیگری که موجودات ذی شعوری در آنجا زندگی می کنند و آیه 44 سوره اسراء اشاره به آن دارد نیز هست. ” تُسَبِّحُ لَهُ السَّماواتُ السَّبْعُ وَ الْأَرْضُ وَ مَنْ فیهِنَّ وَ إِنْ مِنْ شَیْ‏ءٍ إِلاَّ یُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ وَ لکِنْ لا تَفْقَهُونَ تَسْبیحَهُمْ إِنَّهُ کانَ حَلیماً غَفُور"(44:17)

ترجمه: “آسمانهاى هفتگانه و زمین و هر کس که در آنهاست او را تسبیح مى‏گویند، و هیچ چیز نیست مگر اینکه در حال ستایش، تسبیح او مى‏گوید، ولى شما تسبیح آنها را درنمى‏یابید. به راستى که او همواره بردبار [و] آمرزنده است.”

حال فرض کنیم مسلمانانی در شهر ونیز که همه شهر روی آب است و برای رفت و آمد از قایق استفاده می شود زندگی کنند . و زنای محصنه ای هم در آنجا اتّفاق بیفتد و ما بخواهیم حدّ رجم را در آنجا اجراء نمائیم آیا این کار در آنجا شدنی است؟ اوّلاً در آنجا که کل شهر روی آب است و برای اجرای حدّ رجم مرد زناکار را تا کمر و زن زناکار را تا نزدیکی سینه در گودالی دفن می کنند. این نوع دفن کردن در محلی که کل آن آب است چگونه می تواند صورت پذیرد؟ ثانیاً مشکل تهیّه آن همه سنگ برای اجرای رجم هم هست.

مثال دیگری که می توان زد. مناطق قطب شمال و قطب جنوب هست که همه سال پر از برف است و در آنجا هم اجرای حدّ رجم شدنی نیست. آیا برای اجرای حدّ زن و مرد زناکار را باید به مناطق دیگری که بشود این حدّ رجم را در آنجا اجرا کرد فرستاد؟ یا از مناطق دیگری سنگ و یا سنگریزه تهیه کنیم برای اجرای این کار. پس این حکم رجم نمی تواند در هر جائی اجرا شود و حرجی است و ما حکم حرجی در دین اسلام نداریم “مَّا کاَنَ عَلىَ النَّبىِ‏ِّ مِنْ حَرَجٍ فِیمَا فَرَضَ اللَّهُ لَهُ سُنَّةَ اللَّهِ فىِ الَّذِینَ خَلَوْاْ مِن قَبْلُ وَ کاَنَ أَمْرُ اللَّهِ قَدَرًا مَّقْدُورًا” (38:33)

ترجمه: “بر پیامبر در آنچه خدا براى او فرض گردانیده حرجى نیست. [این‏] سنّت خداست که از دیرباز در میان گذشتگان [معمول‏] بوده، و فرمان خدا همواره به اندازه مقرّر [و متناسب با توانایى‏] است.”

“…ْ وَ ما جَعَلَ عَلَیْکُمْ فِی الدِّینِ مِنْ حَرَجٍ…” ترجمه: “خدا در دین برای شما سختی و حرج قرار نداده.”

“…ُ ما یُریدُ اللَّهُ لِیَجْعَلَ عَلَیْکُمْ مِنْ حَرَجٍ…"(6:5) ترجمه:” خدا اراده ندارد برای شما حرج قرار دهد.”

“…َ لا یُریدُ بِکُمُ الْعُسْرَ…” ترجمه: ” خدا برای شما عسر و دشواری نمی خواهد.”

حال باید از خود پرسید که اجرای حدّ رجم با توجّه به جهانشمولی دین اسلام آیا یسر است “َ یُریدُ اللَّهُ بِکُمُ الْیُسْرَ” و یا حرج و عسر است؟

دلیل پنجم:آیا کشتن و رجم یک انسان دلیل محکم تری می خواهد و یا نکشتن او؟ کسانی که رجم را قبول دارند باید جواب دهند که چگونه شما در آیه 2 سوره نور “الزّانیة و الزّانی” را زن و مرد مجرد گرفته اید؟

احادیث راجع به زنای محصن و محصنة

در مورد زنای محصن و محصنة 2 نوع احادیث داریم.

نوع اوّل: احادیثی که در زنای محصن و محصنه فقط رجم را لازم می داند.

1- وسائل الشیعة (آل البیت ) - الحر العاملی ج 28 ص 61 :

34209 ) 2 - وعن علی بن إبراهیم ، عن أبیه ، عن ابن أبی نجران ، عن عاصم بن حمید ، عن محمد بن قیس ، عن أبی جعفر ( علیه السلام ) قال : قضى أمیر المؤمنین ( علیه السلام ) فی الشیخ والشیخة أن یجلدا مائة ، وقضى للمحصن الرجم ، وقضى فی البکر والبکرة إذا زنیا جلد مائة ، ونفى سنة فی غیر مصرهما ، وهما اللذان قد املکا ولم یدخل بها .

از ابی جعفر(ع): امیرالمؤمنین(ع) در قضاوت خود در باره پیرمرد و پیرزنی که زنا کرده بودند حکم صد ضربه شلاق و در باره مرد زن داری که زنا کرده بود حکم رجم(سنگسار) و درمورد مرد و زن باکره ای که ازدواج کرده بودند ولی هنوز دخول نکرده بودند حکم به صد شلاق و تبعید به مدّت یک سال به شهر دیگری نمودند.

2- وسائل الشیعة (آل البیت ) - الحر العاملی ج 28 ص 62 :

( 34210 ) 3 - وعن علی بن إبراهیم ، عن محمد بن عیسى بن عبید ، عن یونس ، عن سماعة ، عن أبی عبد الله ( علیه السلام ) قال : الحر والحرة إذا زنیا جلد کل واحد منهما مائة جلدة ، فأما المحصن والمحصنة فعلیهما الرجم .

از ابی عبدالله(ع): مرد و زن آزاد وقتی زنایی مرتکب شوند هر کدام به صد ضربه شلاق باید مجازات شوند امّا زن و مرد آزاد محصن و محصنة باید رجم شوند.

3- وسائل الشیعة (آل البیت ) - الحر العاملی ج 28 ص 63 :

( 34213 ) 6 - وعنه ، عمن رواه ، عن زرارة ، عن أبی جعفر ( علیه السلام ) قال : المحصن یرجم ، والذی قد املک ولم یدخل بها فجلد مائة ونفى سنة .

از اب جعفر(ع):مرد محصن وقتی زنا کرد رجم می شود و کسی که همسری دارد ولی هنوز با او همبستر نشده مجازاتش صد تازیانه و تبعید به مدّت یک سال است.

4- وسائل الشیعة (آل البیت ) - الحر العاملی ج 28 ص 61 :

( 34208 ) 1 - محمد بن یعقوب ، عن محمد بن یحیى ، وغیره ، عن أحمد بن محمد بن عیسى ، عن الحسین بن سعید ، عن النضر بن سوید ، عن عاصم بن حمید ، عن أبی بصیر ، عن أبی عبد الله ( علیه السلام ) قال : الرجم حدالله الأکبر ، والجلد حد الله الأصغر فإذا زنى الرجل المحصن رجم ولم یجلد .

از ابی عبدالله(ع):رجم حدالله است که بزرگ و صد تازیانه حد الله است که کوچک می باشد پس اگر مرد محصنی زنا رجم می شود و صد تازیانه نمی خورد.

5- وسائل الشیعة (آل البیت ) - الحر العاملی ج 28 ص 66 :

( 34223 ) 16 - وبإسناده عن علی بن إبراهیم ، عن أبیه ، عن محمد بن الفرات ، عن الأصبغ بن نباته قال : اتی عمر بخمسة نفر اخذوا فی الزنا فأمر أن یقام على کل واحد منهم الحد ، وکان أمیر المؤمنین ( علیه السلام ) حاضرا فقال : یا عمر لیس هذا حکمهم ، قال : فأقم أنت الحد علیهم ، فقدم واحدا منهم فضرب عنقه ، وقدم الآخر فرجمه ، وقدم الثالث فضربه الحد ، وقدم الرابع فضربه نصف الحد ، وقدم الخامس فعزره فتحیر عمر وتعجب الناس من فعله ! فقال عمر : یا أبا الحسن خمسة نفر فی قضیة واحدة أقمت علیهم خمسة حدود لیس شئ منها یشبه الاخر ، فقال أمیر المؤمنین ( علیه السلام ) : أما الاول فکان ذمیا فخرج عن ذمته لم یکن له حد إلا السیف ، وأما الثانی فرجل محصن کان حده الرجم ، وأما الثالث فغیر محصن حده الجلد ، وأما الرابع فعبد ضربناه نصف الحد ، وأما الخامس فمجنون مغلوب على عقله .

پنج نفر را پیش عمر(خلیفه دوّم) آوردند که زنا کرده بودند عمر دستور داد که بر همه آنها حد اجرا شود امیرالمؤمنین(ع) که در آنجا حضور داشتند فرمودند: ای عمر این حکم آنها نیست. عمر گفت: شما حدّ آنها را اجرا کن. حضرت علی(ع) یکی از آنها را گردن زدند. و دیگری را رجم نمودند.و سوّمی را صد تازیانه زدند. و به چهارمی نصف حد(پنجاه ضربه تازیانه) زدند.و پنجمی را تعزیر نمودند. عمر متحیّر و مردم تعجّب کردند. عمر گفت: ای اباالحسن پنج نفر را در یک قضیه واحد پنج حد برایشان اجرا کردی شباهتی با همک ندارند. پس امیرالمؤمنین(ع) در جواب فرمودند: امّا نفر اوّل غیر مسلمان ذمّی بوده که از ذمّه اسلام خارج شده و حدّ او غیر از شمشیر نیست.و امّا دوّمی مرد زن داری بود که حدّش رجم است. و امّا سوّمی مرد غیر محصنه ای بود که حدّ او صد تازیانه می باشد و امّا نفر چهارم عبد بود که نصف حدّ(50 تازیانه) به او زدیم و امّا پنجمی شخص مجنونی بود که عقل خد را از دست داده بود.

نوع دوم: احادیثی که در زنای محصن و محصنة 100 تازیانه بعلاوه رجم را لازم می داند.

1- وسائل الشیعة (آل البیت ) - الحر العاملی ج 28 ص 63 :

( 34214 ) 7 - وعن عدة من أصحابنا ، عن أحمد بن محمد . عن الحسین بن سعید عن فضالة ، عن موسى بن بکر ، عن زرارة ، عن أبی جعفر ( علیه السلام ) قال : الذی لم یحصن یجلد مائة جلدة ، ولا ینفى ، والذی قد املک ولم یدخل بها یجلد مائة ، وینفى . محمد بن الحسن بإسناده عن الحسین بن سعید مثله وزاد فی أوله : المحصن یجلد مائة ، ویرجم وعنه ، عن ابن محبوب ، عن أبی أیوب ، عن العلا ، عن محمد بن مسلم ، عن أبی جعفر ( علیه السلام ) فی المحصن والمحصنة جلد مائة ، ثم الرجم .

از ابی جعفر(ع): برای کسی که محصن نیست صد ضربه تازیانه است و تبعید نمی شود و کسی که همسری دارد ولی با وی همبستر نشده صد تازیانه و تبعید می باشد.

از ابی جعفر(ع): مجازات برای مرد محصن و زن محصنة صد ضربه تازیانه و سپس رجم می باشد.

2- وسائل الشیعة (آل البیت ) - الحر العاملی ج 28 ص 65 :

( 34221 ) 14 - وبإسناده عن محمد بن علی بن محبوب ، عن محمد بن الحسین ، عن الحسن بن محبوب ، عن علی بن رئاب ، عن زرارة ، عن أبی جعفر ( علیه السلام ) فی المحصن والمحصنة جلد مائة ، ثم الرجم .

از ابی جعفر(ع): مرد محصن و زن محصنة مجازاتش صد ضربه تازیانه سپس رجم است.

3- وسائل الشیعة (آل البیت ) - الحر العاملی ج 28 ص 65 :

( 34221 ) 14 - وبإسناده عن محمد بن علی بن محبوب ، عن محمد بن الحسین ، عن الحسن بن محبوب ، عن علی بن رئاب ، عن زرارة ، عن أبی جعفر ( علیه السلام ) فی المحصن والمحصنة جلد مائة ، ثم الرجم .

از ابی جعفر(ع): مجازات مرد محصن و زن محصنة صد ضربه تازیانه و بعد رجم است.

احادیث فوق را صرف نظر از سندشان مورد بررسی قرار می دهیم.

اوّلاً احادیث نوع اوّل فقط رجم را لازم می داند و احادیث نوع دوّم که هر دو را یعنی هم تازیانه و هم رجم را لازم می داند با هم متعارض هستند و اگر هم قابل جمع باشند جمع تبرعی خواهد بود که قابل قبول نیست. پس این احادیث ساقط خواهند شد (اذا تعارضا تساقطا)

ثانیاً اگر هم نخواهیم از احادیث دست برداریم می توان گفت احتمال دارد که این احادیث راجع به اشخاصی است که این عمل فحشاء را به صورت تکرار و ایجاد فساد در روی زمین انجام می داده اند و آیه 33 سوره مائده راجع به آنهاست ” إِنَّما جَزاءُ الَّذینَ یُحارِبُونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ یَسْعَوْنَ فِی الْأَرْضِ فَساداً أَنْ یُقَتَّلُوا أَوْ یُصَلَّبُوا أَوْ تُقَطَّعَ أَیْدیهِمْ وَ أَرْجُلُهُمْ مِنْ خِلافٍ أَوْ یُنْفَوْا مِنَ الْأَرْضِ ذلِکَ لَهُمْ خِزْیٌ فِی الدُّنْیا وَ لَهُمْ فِی الْآخِرَةِ عَذابٌ عَظیمٌ ” ترجمه: ” سزاى کسانى که با [دوستداران‏] خدا و پیامبر او مى‏جنگند و در زمین به فساد مى‏کوشند، جز این نیست که کشته شوند یا بر دار آویخته گردند یا دست و پایشان در خلاف جهت یکدیگر بریده شود یا از آن سرزمین تبعید گردند. این، رسوایى آنان در دنیاست و در آخرت عذابى بزرگ خواهند داشت.”

و از آنجائی که یکی ازمجازات دنیوی افساد کنندگان زمین که در اینجا تکرار کنندگان عمل زناست که همان

” یَسْعَوْنَ فِی الْأَرْضِ فَساداً ” می باشد به قتل رساندن آنهاست ” أَنْ یُقَتَّلُوا” و از آنجایی که رجم هم یکی از طرق کشتن است معصوم(ع) دستور به رجم می داده. به عبارت دیگر “رجم” طریقیّت داشته و نه موضوعیّت. و دیگر اینکه رجم در زنایی بوده که مصداق ” وَ یَسْعَوْنَ فِی الْأَرْضِ فَساداً”

در مورد صحت مطالب فوق روایتی هم داریم که ملاحظه فرمائید.

وسائل الشیعة (آل البیت ) - الحر العاملی ج 28 ص 65 :

( 34220 ) 13 - وبإسناده عن أحمد بن محمد ، عن العباس ، عن ابن بکیر ، عن حمران ، عن زرارة ، عن أبی جعفر ( علیه السلام ) قال : قضى علی ( علیه السلام ) فی امرأة زنت فحبلت فقتلت ولدها سرا ، فأمر بها فجلدها مائة جلدة ، ثم رجمت وکانت أول من رجمها .

از ابی جعفر(ع): علی(ع) در مورد زنی که زنا داده بود و آبستن شده و نوزادش را مخفیانه به قتل رسانده بود حکم به صد تازیانه سپس رجم دادند و این اوّلین رجم او(زن) بود.

اوّلاً کلمه ” امرأة ” در کل آیات قرآن مبین به غیر از یک اسثناء که آن هم قابل توضیح است راجع به زنان شوهردار است به نمونه هایی از این آیات توجه فرمائید.

إِذْ قالَتِ امْرَأَتُ عِمْرانَ رَبِّ إِنِّی نَذَرْتُ لَکَ ما فی‏ بَطْنی‏ مُحَرَّراً فَتَقَبَّلْ مِنِّی إِنَّکَ أَنْتَ السَّمیعُ الْعَلیمُ"(35:3)

ترجمه: ” چون زنِ عمران گفت: «پروردگارا، آنچه در شکم خود دارم نذر تو کردم تا آزاد شده [از مشاغل دنیا و پرستشگر تو] باشد پس، از من بپذیر که تو خود شنواى دانایى.”

” قالَ رَبِّ أَنَّى یَکُونُ لی‏ غُلامٌ وَ قَدْ بَلَغَنِیَ الْکِبَرُ وَ امْرَأَتی‏ عاقِرٌ قالَ کَذلِکَ اللَّهُ یَفْعَلُ ما یَشاءُ “(40:3)

ترجمه: ” گفت: «پروردگارا، چگونه مرا فرزندى خواهد بود؟ در حالى که پیرىِ من بالا گرفته است و زنم «نازا» ست! [فرشته‏] گفت: « [کار پروردگار] چنین است. خدا هر چه بخواهد مى‏کند.”

” وَ إِنِ امْرَأَةٌ خافَتْ مِنْ بَعْلِها نُشُوزاً أَوْ إِعْراضاً فَلا جُناحَ عَلَیْهِما أَنْ یُصْلِحا بَیْنَهُما صُلْحاً وَ الصُّلْحُ خَیْرٌ وَ أُحْضِرَتِ الْأَنْفُسُ الشُّحَّ وَ إِنْ تُحْسِنُوا وَ تَتَّقُوا فَإِنَّ اللَّهَ کانَ بِما تَعْمَلُونَ خَبیراً “(128:4)

ترجمه: ” و اگر زنى از شوهر خویش بیم ناسازگارى یا رویگردانى داشته باشد، بر آن دو گناهى نیست که از راه صلح با یکدیگر، به آشتى گرایند که سازش بهتر است. و [لى‏] بخل [و بى‏گذشت بودن‏]، در نفوس، حضور [و غلبه‏] دارد و اگر نیکى کنید و پرهیزگارى پیشه نمایید، قطعاً خدا به آنچه انجام مى‏دهید آگاه است.”

” وَ امْرَأَتُهُ قائِمَةٌ فَضَحِکَتْ فَبَشَّرْناها بِإِسْحاقَ وَ مِنْ وَراءِ إِسْحاقَ یَعْقُوبَ “(71:11)

ملاحظه می فرمائید که امرأة زن شوهردار را گویند. سؤال این است اگر مجازات زن شوهرداری که زنا داده صد تازیانه بعلاوه رجم باشد که در بعضی روایات (نوع دوّم) داشتیم. این زن شوهردار که این عمل را انجام داده و با صد تازیانه و رجم مجازات شده مجازات نوزادی را که کشته چه می شود.

ممکن است گفته شود در مجازات زن محصنة زنا داده همان رجم لازم است(احادیث نوع اوّل) و صد تازیانه به خاطر قتل نوزاد بوده.

خواهیم گفت: در کجا مجازات قتل عمد هر چند نوزاد باشد صد تازیانه است.

پس از خود روایت می فهمیم که مجازات زنای محصنة فقط صد تازیانه و مجازات رجم هم به دلیل به قتل رساندن طفل بی گناه بوده باشد.

ثانیاً مطلبی که خیلی قابل اهمیّت می باشد عبارت آخر روایت است که ” کانت أول من رجمها” یعنی این اوّلین رجم زن بوده یعنی این زن اوّلین بارش بوده که این عمل را انجام داده بوده نه اینکه برای چندمین بار بوده باشد تا مصداق ” وَ یَسْعَوْنَ فِی الْأَرْضِ فَساداً” باشد که مجازاتش قتل ویا … است.

ممکن است گفته شود ” کانت أول من رجمها” یعنی اوّلین رجم علی(ع) بوده.

در جواب خواهیم گفت: اگر چنین بود باید می گفت: ” کانت أول من رجمه” نه” رجمها”

اگر هم این مطالب ما را راضی نکرد همه احادیث فوق را عرضه برکتاب می کنیم و چون مخالف کتاب هستند نمی پذیریم.

احادیث عرضه بر کتاب.

وسائل الشیعة (آل البیت ) - الحر العاملی ج 27 ص 109 :

( 33343 ) 10 - وعنه عن أبیه ، عن النوفلی ، عن السکونی ، عن أبی عبد الله ( علیه السلام ) قال : قال رسول الله ( صلى الله علیه وآله ) : إن على کل حق حقیقة ، وعلى کل صواب نورا ، فما وافق کتاب الله فخذوه ، وما خالف کتاب الله فدعوه ،

رسول الله(ص) فرمودند:به راستی که بر هر حقّی حقیقتی است و بر هر صوابی نوری پس آنچه موافق کتاب الله است آنرا بگیر و آنچه مخالف کتاب الله است رهایش کن.

وسائل الشیعة (آل البیت ) - الحر العاملی ج 19 ص 83 :

[ 24208 ] 2 - وعنه عن أبیه ، عن محمد بن عیسى ، عن یونس ، وعن عدة من أصحابنا ، عن أحمد بن أبی عبد الله عن أبیه ، جمیعا عن یونس ، عن عبد الله بن سنان وابن مسکان ، عن أبی الجارود قال : قال أبو جعفر ( علیه السلام ) : إذا حدثتکم بشئ فاسألونی عن کتاب الله ،

ابو جعفر(ع) فرمودند: وقتی شما را به چیزی خبر دادم از من بپرسید از کجای کتاب الله است.

وسائل الشیعة (آل البیت ) - الحر العاملی ج 27 ص 118 :

( 33362 ) 29 - سعید بن هبة الله الراوندی فی ( رسالته ) التی ألفها فی أحوال أحادیث أصحابنا وإثبات صحتها ، عن محمد ، وعلی ابنی علی بن عبد الصمد ، عن أبیهما ، عن أبی البرکات علی بن الحسین ، عن أبی جعفر ابن بابویه ، عن أبیه ، عن سعد بن عبد الله عن أیوب بن نوح ، عن محمد ابن أبی عمیر ، عن عبد الرحمن بن أبی عبد الله قال : قال الصادق ( علیه السلام ) : إذا ورد علیکم حدیثان مختلفان فاعرضوهما على کتاب الله ، فما وافق کتاب الله فخذوه ، وما خالف کتاب الله فردوه ، فان لم تجدوهما فی کتاب الله فاعرضوهما على أخبار العامة ، فما وافق أخبارهم فذروه ، وما خالف أخبراهم فخذوه .

امام صادق(ع) فرمودند: اگر دو حدیث مختلف برای شما وارد شد آن دو را بر کتاب الله عرضه کنید پس حدیثی را که موافق کتاب الله است بگیرید و آنچه را که مخالف کتاب الله است رها کنید و اگر در کتاب الله نیافتید آنها را بر اخبار عامّه عرضه کنید پس حدیثی را که موافق اخبار عامّه است رها کنید و آنچه را که مخالف آن است بگیرید.

وسائل الشیعة (آل البیت ) - الحر العاملی ج 27 ص 111 :

( 33348 ) 15 - وعن محمد بن إسماعیل ، عن الفضل بن شاذان ، عن ابن أبی عمیر عن هشام بن الحکم وغیره ، عن أبی عبد الله ( علیه السلام ) قال : خطب النبی ( صلى الله علیه وآله ) بمنى فقال : أیها الناس ! ما جاءکم عنی یوافق کتاب الله فأنا قلته ، وما جاءکم یخالف کتاب الله فلم أقله .

پیامبر(ص): ای مردم آنچه از من به شما برسد و با کتاب الله موافق باشد پس من آنرا گفته ام و آنچه از طرف من به شما برسد و محالف کتاب الله باشد من آنرا نگفته ام.

وسائل الشیعة (آل البیت ) - الحر العاملی ج 27 ص 111 :

( 33347 ) 14 - وعن عدة من أصحابنا ، عن أحمد بن محمد بن خالد ، عن أبیه ، عن النضر بن سوید ، عن یحیى الحلبی ، عن أیوب بن الحر قال : سمعت أبا عبد الله ( علیه السلام ) یقول : کل شئ مردود إلى الکتاب والسنة ، وکل حدیث لا یوافق کتاب الله فهو زخرف

ابا عبدالله(ع): هر چیزی را باید به کتاب و سنت ارجاع داد و هر حدیثی که موافق کتاب الله نباشد باطل است.

نتیجه:

با توجّه به آیات و روایات و نیز جهانشمول بودن احکام اسلام مجازات زنای محصن و محصنة همان صد تازیانه می باشد.

 

 نظر دهید »

محاسبه تاریخ شمسی واقعه عاشورا

10 آبان 1394 توسط مهديان

تاریخ شمسی برخلاف تاریخ قمری در تغییر نیست. موقعیت زمین نسبت به خورشید ثابت است و با استخراج اوقات شرعی شهر کربلا در این تاریخ، سخنان مقتل نویسان به ساعت و دقیقه برگردانده می شود.
اوقات شرعی روز 21 مهر به افق کربلا (که در طول قرون حداکثر 3-+ دقیقه اختلاف می تواند داشته باشد) استخراج شده و روایات مقتل نگاران با این ساعتها تنظیم شده است:

5:47 اذان صبح

امام (ع) بعد از نماز صبح برای اصحابش سخنرانی کرد. آنها را به صبر و جهاد دعوت کرد. و بعد دعا خواند: «اللهم انت ثقتی فی کل کرب… خدایا تو پشتیبان من هستی در هر پیشامد ناگواری»آن طرف نماز را به امامت عمر سعد خواند و بعد از نماز صبح به آرایش سپاه و استقرار نیرو مشغول شدند.

حدود 6

امام حسین(ع) دستور داد تا اطراف خیمه ها خندق بکنند و آن را با خاربوته ها پر کنند تا بعد آن را آتش بزنند و مانع از حمله سپاه از پشت سر بشوند.

7:06 طلوع آفتاب

کمی بعد از طلوع آفتاب. امام سوار بر شتری شد تا بهتر دیده شود. روبه روی سپاه کوفه رفت و با صدای بلند برای آنها خطبه ای خواند. صفات و فضایل خودش و پدر و برادرش را یادآوری کرد و اینکه کوفیان به امام (ع) نامه نوشته اند. حتی چند نفر از سران سپاه کوفه را مخاطب قرار داد و از حجارین ابجر و شبث ربعی پرسید که مگر آنها او را دعوت نکرده اند؟ آنها انکار کردند. امام نامه هایشان را به طرف آنها پر تاب و خدا را شکر کرد که حجت را بر آنها تمام کرده است. یکی از سران جبهه مقابل از امام (ع) پرسید چرا حکم این زیاد را نمی پریرد و آنها را از ننگ مقابله با پسر پیامبر نمی رهاند؟ اینجا امام آن جمله معروفشان را فرمودند: «الا و ان الدعی بن الدعی»، قد رکز بین اثنین: بین السله و الذله و هیهات منا الذله … فرد پستی که پسر فرد پست دیگری است. من را بین کشته شدن و قبول شدن و قبول ذلت مجبور کرده. ذلت از ما درو است.» سخنرانی امام (ع) حدوداً نیم ساعت طول کشده است.

حدود 8

بعد از سخنرانی امام (ع) چند نفر از اصحاب آن حضرت به روایتی بُرَیر که «سید القرآء» (آقای قرآن خوان) های کوفه بود (الفتوح) و به روایتی زهیر (تاریخ یعقوبی و طبری) خطاب و کوفیان سخنان مشابهی گفتند.بعد از سخنان زهیر و بریر، امام فریاد معروف «هل من ناصر ینصرنی» را سر داد. چند نفری دچار تردید شدند؛ از جمله حُر. فرد دیگری به نام ابوالشعثا و دو برادر که در گذشته عضو خوارج بودند. بعید نیست که کسانی دیگری هم با دیدن شدت گرفتن احتمال جنگ، از سپاه کوفه فرار کرده باشند.

حدود 9

روز به وقت چاشت رسیده بود که شمر به عمر سعد پرخاش کرد که چرا این قدر تعلل می کند؟ عمر سعد عاقبت رضایت به شروع جنگ داد. اولین تیر را به سمت سپاه امام (ع) رها کرد و خطاب به لشگریانش فریاد زد: «نزد عبیدالله شهادت بدهید که من اولین تیر را رها کردم.» بعد از انداختن تیر توسط عمر سعد، کماندارهای لشکر کوفه همگی با هم شروع به تیراندازی کردند. امام به یارانش فرمودند: «اینها نماینده این قوم هستند. برای مرگی که چاره ای جز پذیرش آن نیست. آماده شوید.» چند نفر از سپاه امام در این تیر باران شهید شدند. (تعداد دقیق را نمی دانیم . تعداد شهیدان تیر اندازی. با تعداد شهیدان حمله اول 50 نفر ذکر شده.)

حدود 10

بعد از تیراندازی یسار غلام زیادین آبیه و سالم غلام این زیاد از لشکر کوفه برای نبرد تن به تن ابتدای جنگ بیرون آمدند. عبدالله بن عمیر اجازه نبرد خواست. امام حسین(ع) نگاهی به او کرد و فرمود: «به گمانم حریف کشنده ای باشی» عبدالله آن دو نفر را کشت. البته انگشتان دست چپش قطع شد.بعد از این نبرد تن به تن، حمله سراسری سپاه امام حسین(ع) حمله کرد؛ امام حبیب و یارانش در برابر او ایستادگی کردند. زانو به زمین زدند و با نیزه ها حمله را دفع کردند. همزمان شمر به جناح چپ سپاه امام(ع) حمله برد. زهیر و یارانش به جنگ مهاجمین رفتند. خود شمر در این حمله زخم برداشت بعد از عقب نشینی هر دو جناح کوفی، عمر سعد 500 تیر انداز فرستاد که دوباره سپاه امام (ع) را تیر باران و آن حملات، علاوه بر از پا درآمدن هر 23 اسب لشکریان امام (ع) تعدادی دیگر از اصحاب شهید شدند. الفتوح آن نفرات را 50 نفر و این شهر آشوب 38 نفر ذکر کرده اولین شهید، ابوالشعثا بود و 8 تیر انداخت که 5 نفر از دشمن را کشت. امام(ع) او را دعا کرد.گروهی از سپاه شمر خواستند از پشت سر به امام (ع)حمله کنند زهیر و 10 نفر به آنها حمله کردند.

حدود 11

بعد از این جملات امام دستور تک تک به میدان رفتن را داد. اصحاب با هم قرار گذاشتند تا زنده اند. نگذارند کسی از بنی هاشم به میدان برود. انگار برای شهادت با هم مسابقه داشتند. بعضی «در مقابل نگاه امام (ع)» شهید شدند. یکی از اولین کسانی که شهید شد پیرمرد زاهد بربر بود. مسلم بن عوسجه بعد از او شهید شد. حبیب بر سر بالین او رفت و گفت کاش می توانستم وصیت های تو را اجرا کنم. مسلم با دست امام حسین (ع) را نشان داد و گفت: «وصیت من این مرد است.» یک برا هفت نفر از اصحاب امام(ع) در محاصره واقع شدند. حضرت عباس (ع) محاصره آنها را شکست و نجاتشان داد.

12:50 اذان ظهر

حبیب بن مظاهر وقت اذان ظهر شهید شد. چون که نوشته اند امام(ع) خطاب به اصحاب گفت بکی برود با عمرسعد مذاکره و بخواهد برای نماز ظهر جنگ را متوقف کنیم. یکی از لشکر کوفه صدا زد: «نماز شما قبول نمی شود.» حبیب به او گفت «ای حمار! فکر می کنی نماز شما قبول می شود و نماز پسر پیامبر (ص) قبول نمی شود؟» به جنگ او رفت اما دوستانش به کمکش آمدند و حبیب شهید شد. امام (ع) از شهادت حبیب متاثر شده و برای اولین بار در روز عاشورا گریست. رو به آسمان کرد و گفت: «خدایا رفتن جان خودم و دوستانم را به حساب تو می گذارم.»

حدود 13

30 نفر زا اصحاب امام (ع) تا وقت نماز زنده بودند و بعد از آن ساعت شهید شدند؛ از جمله زهیر و حر. بعد از شهادت اصحاب نوبت به بنی هاشم رسید. اولین نفر. علی اکبر پسر امام حسین (ع) بود البته الفتوح عبدالله بن مسلم بن عقیل را اولین شهید بنی هاشم خوانده است. عبدالله بن مسلم به طرز ناجوانمردانه ای شهید شد. شهادت او بر جوانان بنی هاشم گران آمد. دسته جمعی سوار شدند و به دشمن حمله بردند. امام آنها را آرام کرد. فرمود: «ای پسر عموهای من بر مرگ صبر کنید به خدا پس از این هیچ خواری و ذلتی نخواهید دید.»

حدود 14

28 نفر از مردان بنی هاشم شهید شدند: 7 برادر امام حسین (ع)، 3 پسر از امام حسن(ع) 2 پسر امام حسین(ع)، 2 نوه جعفر بن ابیطالب، 9 نفر آل عقیل و بقیه از نوادگان باقی عموهای پیامبر. یکی از شهیدان نوه ابولهب بود. عاقبت امام حسین (ع) و حضرت عباس تنها ماندند. عزم کردند تا دو نفری به قلب دشمن بزنند و آخرین سواری را با هم انجام بدهند. دشمن بین دو برادر فاصله انداخت. عباس دلاور در محاصره شهید شد. امام(ع) برای دومین بار بعد از مرگ برادر عزیزش گریه کرد و فرمود «اکنون دیگر پشتم شکست.»

حدود 15

امام (ع) به طرف خیمه ها برگشت تا خداحافظی بکند. همچنین پیراهنش را پاره پاره کرد و پوشید تا بعداً در وقت غارت کردن توسط دشمن برهنه اش نکنند. وقت وقت وداع با اهل بیت، کودک شیرخواره او (یعقوبی می گوید: در همان روز به دنیا آمده بود اما بقیه چنین نمی گویند) توسط تیر حرمله شهید شد. امام (ع) رو به آسمان کرد و فرمود: «خدایا اگر نصرتت را از ما دریغ کردی. این را در مقابل چیزی قرار بده که برای ما بهتر است»

امام(ع) به میدان رفت اما کمتر کسی حاضر به مقابله با ایشان می شد. بعضی تیر می انداختند و بعضی از دور نیزه پرتاب می کردند. شمر و ده نفر به مقابله امام(ع) آمدند. بعد از شهادت امام (ع) بر پیکر مبارکش جای 33 زخم نیزه و 34 زخم شمشیر شمرده شد.امام (ع)در آستانه مهاجرت بود اما کسی جرات نمی کرد به سمت ایشان برود. اهل حرم از صدای ذوالجناح متوجه شده و بیرون دویدند. کودکی به نام عبدالله بن حسن(ع) دوید و به طرف مام آمد . او را در بغل عمویش کشتند. امام برای سومین بار ناراحت شدند و کوفیان را نفرین کردند: «خدایا باران آسمان و روییدنی زمین را از ایشان بگیر!»

16:06 اذان عصر

وقت شهادت امام(ع) را وقت نماز عصر گفته اند. روایت تاریخ طبری به نقل از وقایع نگار لشکر عمرسعد چنین است: «حمید بن مسلم گوید: «به خدا هرگز شکسته ای را ندیده بودم که فرزند و کسان و یارانش کشته شده باشند و چون او محکم و دل آرام باشد…. گوید در این حال بود که زینب (س) دختر فاطمه به طرف وی آمد. در حالی که می گفت: «کاش آسمان به زمین می افتاد.» زینب (س) به عمر سعد خطاب کرد: «ای عمر! اباعبدالله را می کشند و تو نگاه می کنی؟» گوید: اشک های عمر را می بینم که بر دو گونه و ریشش روان بود. و روی از زینب بگردانید. حمید بن مسلم گوید شنیدمش که می گفت «به خدا پس از من کس را نخواهید کشت که خدای از کشتن او بیش از کشتن من بر شما خشم آرد.» گوید: آن گاه شمر میان کسان بانک زد که «وای شما منتظر چیستید؟ مادرهایتان به عزایتان بنشینند. بکشیدش!» گوید در این حال سنان بین انس حمله برد و نیزه را فرو برد…»

حدود 17 ؛ بعد از شهادت امام (ع)

بعد از شهادت امام (ع) عده ای لباس های آن حضرت را غارت می کنند. تمام این افراد بعداً به مرض های لاعلاج دچار شدند.غارت عمومی اموال امام حسین (ع) و همراهانش آغاز می شود. عمر سعد ساعتی بعد دستور توقف غارت را داد و حتی نگهبانی برای خیمه ها گذاشت.یکی از شیعیان بصره به اسم سوید بن مطاع بعد از شهادت امام به کربلا می رسد. برای دفاع از حرم امام می جنگد و شهید می شود.ابتدا سر را به خولی می دهند تا همان شبانه برای ابن زیاد ببرد. بعد به دستور عمر سعد بر بدن مطهر امام و یارانش اسب می دوانند تا استخوان هایشان هم خرد شود.

18:49 اذان مغرب

کشتگان لشگر کوفه را جمع می کنند. تعداد این افراد 88 نفر است. داستان این طور تمام می شود که در حالی که عمر سعد دستور جماعت نماز مغرب را می داده سنان بن انس بین مردم می تاخته و رجز می خوانده که «افسار و رکاب اسب مرا باید از طلا بکنید ؛ چرا که من بهترین مردمان را کشته ام!»

آنها چندنفر بودند؟

معروف است که در کربلا 72 نفر شهید شده اند. این رقم معمولا وقت خواندن مقاتل با اعداد و اسامی موجود در متن جور در نمی آید؛ مثلا دیدیم که 50 نفر در حمله اول شهید شده اند، 28 نفر هم از بنی هاشم، به علاوه بریر و مسلم و حبیب و سعيد و حر و زهیر. همین ها جمعش بیشتر از 72 است. بعضی تواریخ قدیمی هم اعداد دیگری دارند. مثلا مسعودی تعداد شهدا را 87 نفر میگوید (مروج الذهب)، یعقوبی 105 نفر (تاریخ یعقوبی) و بلاذری 100 مرد میگوید (مجمع الانساب). یک راه این است که بیاییم و تمام اسامی ذکر شده در منابع را کنار هم بگذاریم. نخستین بار این کار را کسی در قرن سوم انجام داد که در آن 108 اسم فهرست شده. کسی به اسم فضیل بن زبیر، رساله ای نوشت با عنوان:«تسمیة من قُتِل مع الحسین بن علی(ع)» محققان جدید، این رقم را تا 120 اسم رسانده اند. حالا برگردید به آن خبر شهادت حدود 50 نفر از اصحاب در حمله اول. 120، جمع همین عدد و 72 است. پس ممکن است رقم 72 ، شمار شهدایی باشد که بعد از حمله و تیرباران اول به شهادت رسیده اند و جنگشان به یادماندنی تر بوده. احتمال دیگر، توجه به این خبر است که عمر سعد وقتی در روز 12 محرم لشگر خود و اسرا را از کربلا حرکت داد، دستور داد 72 سر را به نیزه بکنند بیاورند. قاعدتا در اینجا هم کوفیان سرهای افراد معروف و مشهور را با خود آورده اند و سرهای افراد غیرمشهور برايشان ارزش نمایشی نداشته. احتمال سوم به خاصیت خود عدد 72 برمی گردد. این عدد، از قدیم الایام نشانه کثرت بوده. حافظ می گوید: «جنگ 72 ملت همه را عذر بنه». يا حدیثی متواتر هست كه پیامبر)ص( فرمود: « امتش 72 فرقه می شوند که فقط یک فرقه از آنها ناجیه هستند. شاید یک دلیل تاکید بر عدد 72 شهید هم همین باشد.    مرحوم دکتر احمد بیرشک

 1 نظر

هر گلی هم باشد،چه شقایق چه گل پیچک و یاس ،تا نیاید مهدی (عج) زندگی دشوار است...

03 خرداد 1393 توسط مهديان

کی شود در ندبه های جمعه پیدایت کنم

گوشه ای تنها نشینم تا تماشایت کنم

مینویسم روی هر گل نام زیبای تو را

تا که شاید این شب جمعه ملاقاتت کنم.

 3 نظر

هوش افراد

25 اردیبهشت 1393 توسط مهديان

Normal 0 false false false EN-US X-NONE FA MicrosoftInternetExplorer4 :LatentStyles DefLockedState="false” DefUnhideWhenUsed="true” DefSemiHidden="true” DefQFormat="false” DefPriority="99″ LatentStyleCount="267″> ideWhenUsed="false” QFormat="true” Name="heading 1″ />


از آنجا که ضريب هوشي انسان هاي معمولي بين 85 تا 115 است، فردي که ضريب هوشي 250 داشته باشد، قطعا نابغه محسوب مي شود.
به گزارش برنا،ويليام جيم سايديس، باهوش ترين فرد تاريخ بود که توانست در يک سالگي بنويسد، در 5 سالگي به 5 زبان رايج دنيا صحبت کند و در 11 سالگي استاد دانشگاه هاروارد شد. سايديس در سال 1898 در آمريکا به دنيا آمد و در سن 46 سالگي نيز از دنيا رفت.

او توانايي خارق العاده اي در يادگيري رياضيات و زبان داشت. اولين بار به خاطر رشد مغزي زود هنگام نامش بر سر زبان ها افتاد و بعدها به خاطر تمرکز بر روي ذهنش به شهرت رسيد اما در نهايت خود را از انظار عمومي دور کرد و از رياضيات هم دلزده شد رياضيات نيز عقب کشيد و با چندين نام مستعار مطلب مي نوشت. از ديگر ويژگي ها او اين است که مي توانست در 18 ماهگي نيويورک تايمز بخواند و در 8 سالگي به 8 زبان صحبت کند. جالب اينکه بعدها خودش زبان ديگري را به وجود آورد که نامش را VENDERGOOD گذاشت.

ناگفته نماند، ضريب هوشي انسان هاي نابغه بين 155 تا 200 است ولي سايدس در اين زمينه رکورد باهوش ترين هاي دنيا را شکسته است. براي نمونه بد نيست بدانيد که ضريب هوشي گاليله را 180 تخمين مي زنند و ضريب هوشي بيل گيتس بنيان گذار شرکت نرم افزاري مايکروسافت نيز 160 است.

 نظر دهید »

ارث زن

25 اردیبهشت 1393 توسط مهديان

Normal 0 false false false EN-US X-NONE FA MicrosoftInternetExplorer4 :LatentStyles DefLockedState="false” DefUnhideWhenUsed="true” DefSemiHidden="true” DefQFormat="false” DefPriority="99″ LatentStyleCount="267″> ideWhenUsed="false” QFormat="true” Name="heading 1″ /> در دین مبین اسلام شخصیت انسانی زن برابربا مردان بوده و در رسیدن به درجات کمال انسانی هیچ تفاوتی بین این دوجنس قرار داده نشده است که آیات قرآن و احکام دین مبین اسلام به خوبی گویای آن است.
قانون ارث موضوع مالی و اقتصادی است که در اسلام بر پایه عدالت اجتماعی بنیان نهاده شده و در آن مسئولیت های اجتماعی و خانوادگی هر یک از زن و مرد رعایت شده است. اگر از درون نظام حقوق اسلام به ارث نگاه شود، سهم زنان که هیچ مسئولیت اقتصادی بر دوش ندارند، کاملا منصفانه و ضامن کرامت و عزت نفس زن مسلمان است.
در زمان ظهور اسلام و نزول قرآن کریم، محرومیت زنان از ارث میان همه اقوام ملل بشری در سطح دنیا وجود داشت و زن به هیچ یک از عناوین همسر، مادر، دختر و یا خواهر ارث نمی برد. اسلام در زمینه ارث ، انقلاب به وجود آورد و اولین نظام حقوقی جهانی بود که به زنان حق ارث عطا کرد و تمام قوانین ظالمانه دوران جاهلیت را که بر پایه اعتقادات و آداب و رسوم قبیله ای بود منسوخ نمود. در دوران جاهلی نه تنها به زن ارث نمی دادند بلکه بدون توجه به رضایت او همانند دیگران اموال متوفی وی را به ارث می بردند. این قانون جاهلی به وسیله قرآن کریم منسوخ شد. 1
اسلام، احکام ارث را بر اساس جنسیت مرد یا زن بودن وضع نکرده ، بلکه براساس مسؤلیت مالی و موقعیتی است که این دو در خانوار دارند. در پاره ای از موارد زن بیش از مرد سهم می برد، بنابراین سهم ارث متناسب با نظرگاه کلی اسلام نسبت به خانواده، تقسیم وظایف و مسؤلیت ها سازگار و عادلانه است.
در بحث ارث زنان سه فرض مطرح است که معمولا یک فرض آن ذکر می شود و از دو فرض دیگر غفلت می شود:
الف
در مواردی زن و مرد همتا و مساوی ارث می برند، مانند صورتی که میت (فرزند) پدر و مادر داشته باشد که هر کدام به طور یکسان یک ششم ارث می برند و سهم پدر به عنوان مرد بودن بیش از سهم مادر نیست.
ب
در مواردی زن کمتر از مرد ارث می برد، مانند دختر که کمتر از پسر ارث می برد.
ج
در مواردی سهم زن بیش از سهم مرد می باشد، مانند موردی که میت غیر از پدر و دختر، وارث دیگری نداشته باشد که در این جا پدر یک ششم می برد و دختر بیش از آن . نیز مانند موردی که میت دارای نوه باشد و فرزندان او در زمان حیات وی مرده باشند که در این جا نوه پسری سهم پسر را می برد و نوه دختری سهم دختر را، یعنی اگر نوه پسری دختر باشد و نوه دختری پسر باشد، دختر دو برابر پسر ارث می برد. 2
بنابراین ،سوال را به صورت کلی نمی توان طرح کرد که چرا ارث زن نصف مرد است، زیرا در مواردی ارث زن و مرد مساوی و در موارد دیگر ارث زن از مرد بیشتر است و فقط در برخی از موارد است که ارث از مرد کمتر است، پس بهتر است سؤال را این طور مطرح کنیم: چرا در برخی موارد ارث زنان نصف مردان است؟
اما رضا علیه السلام در پاسخ به این سئول فرمود: «زن وقتی که شوهر کرد، مالی به عنوان مهر می گیرد و هزینه زندگی وی بر عهدة مرد است و مرد باید نفقه و سایر مخارج زن را بدهد، ولی بر عهده زن چیزی نیست، از این جهت حق مرد بیشتر است».3
اما صادق علیه اسلام فرمود :«علتش این است که اسلام سربازی را بر زن واجب نکرده و مهر و نفقه را بر مرد لازم شمرده است از جرائم اشتباهی که خویشاوندان مجرم باید دیه بپردازند ، زن از پرداخت دیه و شرکت با دیگران معاف است».4
با توجه به این دو روایت و با نگاه به احکام دیگر اسلام متوجه می شویم که نصف شدن ارث زن نسبت به مردان در برخی موارد با توجه به مسولیت های اقتصادی در خانواده و جامعه مانند دادن نفقه ومهر و دیه عاقله و شرکت در جهاد و پرداخت حقوق واجب اجتماعی که بر عهده مردان نهاده شده تنظیم شده است و دین اسلام برای ایجاد تعادل میان مسئولیت و حق این احکام را وضع نموده است .طبیعی است که دین اسلام وقتی مسئولیت مالی بیشتری را بر دوش مردان قرار داده حق بیشتری را نیز در ارث قرار داده تا بین مسئولیت و حق تعادل بر قرار شود. و چون به موضوع مهریه و نفقه(دادن خرج خانواده) نگاه کنیم بخشی از این حقوق(اموال مردان) به زنان برگشت می نماید.
گذشته از این که احکام ارث به لحاظ مصلحت های اجتماعی وضع شده و در مواردی که مصلحت اقتضا کند یا شخص تمایل داشته باشد که بازماندگانش به یک اندازه از اموال او بهره برند، می تواند از حق وصیت خود برای تقسیم سهام و برابری آن استفاده کند.
پی نوشت ها :
1
). نساء (4) آیه 18.
2
). عبدالله جوادی آملی، زن در آینه جمال و جلال، ص 346.
3
). حر عاملی، وسائل الشیعه، ج17، ص 437.
4
). علامه طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج4، ص 360.

 نظر دهید »

بررسی حکم تکلیفی انواع تلقیح مصنوعي (اهداء گامت)

25 اردیبهشت 1393 توسط مهديان

چکیده


یکی از راه های درمان بیماری های ناباروری و نازایی استفاده از سلول های جنسی به طرق مختلف در انجام عمل تلقیح  می باشد .

از آن جایی که بیش از پانزده درصد از ازدواج ها بدلیل مشکلات ناباروری و نازایی با شکست مواجه می شوند ، این نوع درمان از اهمیت خاصی برخوردار می باشد .

بدین جهت با به نتیجه رسیدن آزمایش های علمی و وقوع عملی آن ، بررسی و موشکافی مسئله از دیدگاه فقه و حقوق ضروری به نظر می رسد .

فقها  در صورتی که از گامت زوجین استفاده شود مشروط بر این که از مقدمات حرام اعم از نظر و لمس اجتناب گردد آن را عملی مباح دانسته اند ولی در صورتی که از گامت بیگانه استفاده گردد آراء متفاوتی بیان نموده اند که اکثراً آن را عملی حرام و برخی چون آیت الله خامنه ای (مدظله ) قائل به جوازند .

حقوقدانان نیز به تبع فقها نظرات متفاوتی بیان نموده اند ولی آن چه مهم است این است که در منابع قانونی ایران در مورد حکم تکلیفی آن اظهار نظر نشده است .

کلمات کلیدی : اهداء گامت ، تلقیح ، حکم تکلیفی

مقدمه و طرح بحث

آفرینش انسان از پیچیده ترین و پر رمز و رازترین سوالات ذهن بشری است . قرآن کریم خلقت اولیه ی انسان را از خاک معرفی می کند که خداوند به آن روح دمیده است  (1) و پس از خلقت آدم و زوجش از جنس او (2)  انسان های بعدی را از جنس آن دو پدید آورد.

قرآن کریم درخواست و اشتیاق داشتن فرزند را در بعضی از افراد بیان می کند که به قدرت خداوند بچه دار شده اند . داستان حضرت زکریا (ع) و حضرت ابراهیم (ع) که به دلیل عقیم بودن همسرشان فاقد فرزند بودند که خداوند به آن ها به واسطه ی تضرع و درخواست از درگاه الهی ، در سن پیری فرزند عطا فرمود .(3)

بشر همیشه براساس علاقه ی به فرزند نگران زاد و ولد بوده است در صورتی که از طریق عادی ( ازدواج ) و به صورت طبیعی بچه دار نشود سعی نموده این نیاز چرخه ی حیات را با روش های علمی و تجربی و دارویی یا مذهبی درمان نماید .

یکی از روش های درمان آن ، تلقیح مصنوعی با تمام انواع آن می باشد .

تلقیح مصنوعی به شکل علمی که امروزه مطرح است ، پدیده ای نسبتاً جدید و زاییده ی دانش کنونی دنیای بشری است که می تواند موانع بارداری را مرتفع نماید که بدواً به منظور اصلاح نژاد و تکثیر نسل حیوانات اهلی به کار رفته است .

تلقیح اسپرم و تخمک بیگانه یا اهداء نطفه متشکل از اسپرم و تخمک اجنبی گرچه از جهاتی دارای سوابقی در تاریخ کهن بشری است ولی با توجه به تکنولوژی جدید پزشکی از جهاتی جزو پدیده های نوین به حساب می آید ولی لازم است مسئله از لحاظ فقهی و حقوقی و همچنین از نظر انسانی و اخلاقی مورد بررسی قرار گیرد.

زن و شوهری که خواهان طفل اند ولی به دلیل این که شوهر فاقد اسپرم سالم و یا زن فاقد تخمک با توان باروری است یا به دلائل بسیاری توان باروری را ندارند و از طرق مطروحه در علم پزشکی همچون دارو درمانی ، روان درمانی ، عمل جراحی بسیاری از آن ها قابل درمان نیست فلذا امکان بچه دار شدن را ندارند . از این رو از طریق اهداء اسپرم اجنبی ( یا خود زوج ) و ترکیب آن با تخمک زن یا اهداء تخمک  و ترکیب آن با اسپرم شوهر ( به صورت داخل رحمی یا خارج رحمی ) بچه دار می شوند .

اهداء گامت از دیگر شیوه های تولید مثل همچون شبیه سازی و اهداء جنین و رحم استیجاری متمایز است گرچه ممکن است از لحاظ بعضی از احکام و آثار حکمی مشابه داشته باشند .

اهداء گامت از اقسام تلقیح مصنوعی است و داخل در زیر مجموعه تعریف آن ، چرا که تلقیح مصنوعی شامل تمام روش های درمانی غیر طبیعی همچون تزریق اسپرم زوج و زوجه و تزریق اسپرم بیگانه و تخمک زوجه و تخمک بیگانه و رحم استیجاری ، کرایه رحم و اهداء جنین می باشد

تلقیح با گامت زوجین

الف-  قرار دادن اسپرم شوهر در رحم زن

ب-  تلقیح اسپرم شوهر یا تخمک زن و قرار دادن جنین در رحم زن

در زمینه ی جواز یا حرمت عمل تلقیح مصنوعی با نطفه ی شوهر با توجه به این که تلقیح مصنوعی پدیده ی علمی کاملاً جدیدی است که در قوانین ایران حکمی وجود ندارد ولی با توجه به اصول کلی حقوقی و طبق قاعده ی عقلی و شرعی اصاله البرائه و اصاله الاباحه اصولاً هر عملی مباح است مگر آن که قانون صریحاً آن را ممنوع کرده باشد و با توجه به این که هیچ نص قانونی بر ممنوعیت این نوع عمل باروری وجود ندارد لذا بدون تردید تلقیح مصنوعی زن با اسپرم شوهر خود جایز می باشد و طفل متولد شده مشروع و قانونی بوده و کلیه ی آثار حاصل از نزدیکی طبیعی زن و شوهر بر چنین طفلی مترتب می گردد .

آراء فقها در مورد تلقیح با گامت زوجین

در زمینه ی تلقیح مصنوعی با نطفه ی شوهر و مشروعیت نسب ناشی از آن بسیاری از فقها و مراجع تقلید نظر موافق دارند .

فقها بزرگوار تلقیح مصنوعی اسپرم شوهر با تخمک زن در داخل رحم یا خارج رحم و انتقال به داخل رحم در صورتی که مستلزم امر حرام دیگری مانند استمناء و لمس و دید بیگانه نباشد مشروع می دانند . (4)

البته برخی از فقها(  آيت الله فاضل لنكراني ره) لمس و نظر حرام را در صورتی که ناباروری موجب عسر و حرج زوجین یا یکی از آن  دو شده باشد جایز دانسته و فرزند را ملحق به زن و شوهر مي دانند .(5)

در صورت اول و دوم تلقیح مصنوعی هیچ گونه منعی از طرف فقها و حقوقدانان وجود ندارد فقط فرموده اند که در صورتی که مستلزم امر حرام مانند استمناء و لمس و نگاه حرام نباشد جایز می باشد .

وضع حقوقی طفل متولد از تلقیح مصنوعی با گامت شوهر

ظاهر مواد 1158 و 1159 قانون مدنی نزدیکی و تاریخ آن را ملاک تشخیص نسب و الحاق ولد به پدر و مادر را می رساند ولی این طرز تفکر که به استناد مواد فوق قائل شویم که نسب طفل وقتی مشروع است که از طریق مقاربت و نزدیکی منعقد شده باشد مخدوش و قابل رد است . زیرا نزدیکی و مقاربت به این اعتبار که مورد تصریح و توجه قانون گذار قرار گرفته خصوصیتی ندارد تا این اعتقاد را پذیرفت که وقوع نزدیکی نقش اساسی و منحصر دارد زیرا اگر مقاربت این اثر را داشته باشد مشروعیت طفل که از طریق تفخیذ به وجودمی آید نیز مخدوش خواهد بود . در حالی که حقوقدانان و فقها بر مشروعیت تولد چنین طفلی اتفاق نظر دارند .

تلقیح با گامت بیگانه

اما در صورتی که این نوع عمل باروری و تلقیح با اسپرم و نطفه ی بیگانه – داخل یا خارج از رحم – باشد نظر متفاوتی دارند .

تلقیح طبیعی با گامت بیگانه (زنا)

تلقیح طبیعی با نطفه ی بیگانه زناست و احکام خاص خود را دارد که مورد تصریح آیات قرآن و روایات معصومین (علیهم السلام ) و فقها و حقوقدانان در اسلام و سایر ادیان دیگر می باشد .

از دیدگاه فقها تعریف زنا به این صورت است که :

« هو ایلاج الذکر فی فرج امراه … (6)

الزنا – هو ایلاج البالغ العاقل فی فرج امراه – محرمه علیه من عقد  نکاح بینهما و لا شبهة موجبة لاعتقاد الحل قدر الحشفته عالما بالتحریم مختاراً فی الفعل (7)

مرحوم شهید ثانی تحقق زنا را منوط به تحقق قیود مذکور در تعریف می داند :

1-     الایلاج – زنا باید با دخول باشد و بدون دخول زنا محقق نمی شود . فعلی مانند تفخیذ زنا محسوب نمی شود و لو اینکه یک عمل حرام می باشد و موجب تعزیر است .

2-     ایلاج از طرف بالغ و عاقل باشد .

3-     در فرج زن اجنبیه که بین آن ها هیچ گونه عقد نکاح نباشد .

4-     این عمل از روی شبهه نباشد و شخص به حرام بودن آن عمل عالم باشد و مختار … (8)

آراء فقها و تعریف زنا و قیود مندرج در آن تعریف نشان می دهد تلقیح مصنوعی با اسپرم مرد بیگانه جدای از زناست .

در این باب قوانین موضوعه نیز با بهرگیری از قوانین شرعی و فقهی همان نظر فقها را مورد تصریح قرار داده است .

ماده ی 63 قانون مجازات اسلامی در یک تعریف جامع از زنا بیان می دارد :

زنا عبارت است از جماع مرد با زنی که بر او ذاتاً حرام است …

قیود مذکور در تعریف فقهی زنا مورد تصریح قانون مجازات اسلامی در مواد 64 و 65 و 69 قرار گرفته اند. (9)

قوانین موجود دیگر کشورها نیز این عمل را عملی زشت و ناپسند شمرده است .

فرزند متولد شده از زنا دارای احکام و آثار خاص وضعی می باشد – از قبیل انتفاء ابوت و نسبیت و به تبع آن بحث توارث و حضانت و غیره که با توجه به خارج بودن موضوع از محل بحث ما از بررسی آن آثار خودداری می شود .

اما این احکام و آثار در صورتی به فرزند متولد شده از نطفه ی بیگانه شامل می شود که تعریف زنا به آن صدق بکند.

تلقیح مصنوعی با گامت بیگانه

اما درصورتی که این عمل تلقیح با غیر ایلاج و دخول باشد و فقط نطفه ی مرد بیگانه با دستگاه های مخصوص پزشکی وارد رحم زن گردد و موجب حاملگی زن شود .

و یا در صورتی که اسپرم و نطفه ی شوهر را با تخمک زن بیگانه در خارج رحم تلقیح شده و سپس در رحم زن قرار می دهند .

صورتهاي تلقيح با گامت بيگانه :

الف – تخمک زنی در رحم همسر قرار گیرد و شوهر با همسر خود نزدیکی کند .

ب- تخمک زنی بیگانه با اسپرم مردی تلقیح شود و  سپس در رحم همسر آن مرد قرار گیرد .

ج- تلقیح اسپرم مرد بیگانه با تخمک زن خود و قرار دادن آن در رحم زن بیگانه

د – تلقيح اسپرم مرد بيگانه با تخمك زن بيگانه و قرار دادن آن در رحم همان زن يا زن بيگانه ديگر و يا همسر زن .

ه – تلقيح اسپرم مرد بيگانه با تخمك زن خود و قرار دادن جنين در رحم زن بيگانه ( انتقال جنين)

و- تلقيح نطفه زن و شوهر و قرار دادن آن در رحم زن بيگانه (رحم استيجاري)

ز- جايگزين كردن اسپرم يا تخمك از حيوان يا گياه

در مورد صورت آخر ( استفاده از اسپرم يا تخمك از حيوان يا گياه ) توضيح اين نكته لازم است كه :

اسپرم بعنوان نطفه جنس نر ، بطور اختصاصي تنها قادر به لقاح با تخمك از گونه و جنس مشابه خود است . سلول جنسي ماده نيز با محتويات ژنتيك آن كه اطلاعات مربوط به آن موجود را با خود حمل مي كند . پستاندار توسط اسپرم پستاندار ديگر و حتي گونه هاي نزديك ممكن نيست . گروه گياه يا اسپرم يك حيوان اطلاعات ژنتيك منحصر به فرد خود را منتقل مي كند و به هيچ وجه قادر به باروري تخمك انسان نيست . شايان ذكر است تاكنون هيچ كس ادعاي خلق و توليد يك سلول مانند اسپرم را ننموده و كاربرد واژه اسپرم مصنوعي در باروري انسان اشتباهي آشكار و از بعد علمي غير قابل فهم و درك است . همچنين امكان استفاده از تخمك يك موجود ديگر يا امكان ساخت سلولي بنام تخمك ، يا هر سلول ديگر براي بشر مقدور نيست . (10 )

قائلین به حرمت :

اکثر فقها تلقیح اسپرم مرد بیگانه با تخمک زن را حرام می دانند .از آن جمله امام خميني (ره) كه مي فرمايند:« تلقیح به اسپرم غیر زوج جایز نیست بدون فرق بین این که زن ، شوهر داشته باشد یا نه ، زوج و زوجه راضی به این عمل باشند یانه . زن از محارم صاحب اسپرم مثل مادر و خواهرش باشد یا نه . » (11)

ایشان ضمن بیان حکم تکلیفی عمل تلقیح مصنوعی با اسپرم غیر شوهر فروعاتی را نیز در مساله بیان    فرموده اند :

1-     آیا زن مورد لقاح مصنوعی شوهر دارد یا نه ؟

2-     در صورت وجود شوهر ، زوج و زوجه راضی به این عمل هستند یا نه ؟

3-     زن از محارم صاحب اسپرم مثل مادر یا خواهر هست یا نه ؟

ایشان تلقیح مصنوعی با اسپرم غیر شوهر را در تمامی موارد و فروعات حرام می دانند .

بسياري از فقهاي ديگر نيز همچون آيت ا… بروجردي ( 12 ) ،  آيت ا… گلپايگاني ( 13 ) ،     آيت ا… سيستاني ( 14 ) ، آيت ا… خويي ( 15 ) ، آيت ا… جعفر سبحاني ( 16 ) ، آيت ا… سيد محسن حكيم    ( 17 ) و نيز آيت ا… صافي گلپايگاني ( 18 ) به صراحت در مورد تلقيح مصنوعي با نطفه بيگانه اعلام نموده اند كه اين عمل جايز نيست و تفاوتي بين اينكه طرفين راضي به اين امر باشند و يا اينكه توسط مرد اجنبي يا خود زوجين باشد، و اينكه زن داراي زوج باشد يا نباشد نيست ولي در مورد حكم وضعي آن و وضعيت نسب كودك در برخي موارد قائل به ثبوت احكام ولد الزنا مي باشند و در برخي موارد احكام ولد الشبهه را بر كودك متولد شده جاري مي دانند .

ادله ی قائلین به حرمت

الف – بعضی از محققین در استدلال به دلیل حرمت این موضوع می فرمایند :

شمول اصاله الاباحه در این مورد مستقیماً موجب نقض اغراض مهم شارع مقدس وتقویت مصالح عظیمه خواهد شد وحتماً جایز نیست هر چند آیه وروایتی صریحاً در حرمت آن نداریم و اطلاقات و عموم لفظی هم نداشته باشیم با شم الفقاهه حرمت آن را درک می کنیم . (19)

پس با این وجود دیگر جایی برای اجرای اصاله البرائه و اصاله الاباحه نيست ولی برای اثبات حرمت و ممنوعیت این عمل دلایل زیر از آیات و روایات اقامه شده است .

ب – آیات

آیات مورد استدلال برای حرمت و ممنوعیت تلقیح مصنوعی با اسپرم غیر شوهر

1-     آیه ی شریفه ی وقل للمومنات یغضضن من ابصارهن و یحفظن فروجهن (20)

ای پیامبر به زن های با ایمان بگو چشم های خود را از نگاه هوس آلود فرو گیرند و دامان خویش را حفظ کنند .

وجه استدلال :

این آیه ی شریفه به حفظ فرج امر نموده و چون متعلق حفظ در این آیه بیان نشده است و عدم ذکر متعلق نیز افاده عموم می نماید پس اقتضای آیه ی شریفه لزوم حفظ فرج از هر چیز است ، حتی تلقیح مصنوعی.

پس مدلول آیه منحصر به حفظ فرج از نزدیکی یا مقاربت نامشروع نیست بلکه تلقیح مصنوعی را نیز شامل می شود .

ممکن است در دلالت آیه به حرمت تلقیح این گونه گفته شود که ظاهر آیه لزوم حفظ فرج از غیر شوهر می باشد ولی نسبت به شوهر یا خود زن آیه دلالتی بر لزوم حفظ فرج ندارد ، به عبارت دیگر تصرف خود زن یا شوهر با داخل کردن یک جسم خارجی یا منی شخص بیگانه مشمول آیه ی فوق نمی شود .

جواب ایراد فوق این است که حفظ فرج از ادخال نطفه ی اجنبی هر چند توسط شوهر یا خود زن باشد از لوازم و شئونات حفظ از غیر است و از این رو اطلاق حفظ از غیر، مقتضی حرمت ادخال نطفه غیر شوهر به رحم زن می باشد .(21 )

2-     والذین هم لفروجهم حافظون الاعلی ازواجهم اوماملکت ایمانهم فانهم غیر ملومین فمن ابتغی وراء ذلک فاولئک هم العادون . (22)

و آن ها که دامن خود را از آلوده شدن به بی عفتی حفظ می کنند و تنها آمیزش جنسی با همسران و کنیزانشان دارند که در بهره گیری از آنان ملامت نمی شوند و کسی که غیر این زنان حلال را به مباشرت طلبد البته ستمکار و متعدی خواهد بود .

جمله فمن ابتغی … دلالت می کند بر این که هر عمل منافی با حفظ فرج تعدی و تجاوز از حدود شرعی است مگر این که از راه ازدواج یا ملک شرعی انجام گیرد.

پس مردی که اسپرم خود را ولو با وسائل و ابزار جدید در رحم زن دیگر بریزد تجاوز کار و گناهکار خواهد بود .

اشکالی که بر این استدلال وارد است :

آن چه به طور ارتکازی از حفظ فرج متبادر می شود نگهداری آن از آمیزش است پس آیه شامل تلقیح با اسپرم مرد بیگانه نمی شود . ( 23 )

3-     حرمت علیکم امهاتکم و بناتکم … و حلائل ابنائکم الذین من اصلا بکم و ان تجمعوا بین الاختیين الا ما قد سلف ان الله کان غفوراً رحیما ( 24 )

حرام شده بر شما مادرانتان و دخترانتان …

و همسران پسرانتان که از نسل شما هستند ( نه پسر خوانده ها ) و نیز حرام است بر شما بین دو خواهر جمع کنید مگر آن که در گذشته واقع شده چرا که خداوند آمرزنده و مهربان است .

وجه استدلال

در این آیه به مردان دستور داده شده که گروه زنانی که نام برده شده اند بر آنان حرام است . معنای حرام بودن همان ممنوع بودن است از آن جا که ممنوع بودن فراگیر است و به ذات زن ها نسبت داده شده نشان می دهد که هر فعلی که در ارتباط با آنان صورت پذیرد حرام است پس نتیجه گرفته می شود که قرار دادن نطفه مرد بیگانه در رحم زن ولو توسط دستگاه های دیگر حرام است . آيت ا… مؤمن در مقاله خود تحت عنوان سخني درباره تلقيح ، ضمن نقل استدلال به اين آيه آن را كافي و وافي مقصود ندانسته و مي فرمايد :

«  ولی این آیه نمی تواند دلیل بر حرام بودن این عمل باشد چرا که حرام بودن در این آیات به خصوص ازدواج با این زنان و کامجویی از آنان انصراف دارد و تلقیح مصنوعی را شامل نمی شود . »

ممکن است گفته شود :

با توجه به این که تکلیف ( حرمت ) تنها به افعال تعلق می گیرد نه امهات و بنات ناچار باید این جا فعلی را در تقدیر بگیریم و چون حذف متعلق مفید عموم است فعل مقدر باید به گونه ای باشد که تلقیح را نیز شامل شود .

جواب این است که روشن است اراده چنین عمومی صحیح نیست زیرا موجب تخصيص اکثر می شود بنابراین باید فعلی را که در نظرگاه عرف مناسب این مقام است در تقدیر گرفت و آن آمیزش است و توجه به آيه قبل و آيه بعد نشان مي دهد كه غير از زنان نام برده شده كه بر مردان حرام هستند ، زنان ديگر را خداوند از راه عقد و ازدواج و پرداخت مهريه بر مردان حلال كرده است و آيه قبلي  « ولا تنكحوا ما نكح آبائكم من النساء . . . . .  » نيز نشان مي دهد كه آيات فوق درباره ازدواج با زنان وارد شده و در مقام بيان اين است كه ازدواج با چه زناني حلال و با چه زناني حرام است و جمله « و ان تجمعوا بين الاختين » نيز گواه اينست كه منظور آيه تلقيح مصنوعي نيست بلكه مراد ازدواج و آميزش است .  ( 25 )

ج - روایات

در بیان اثبات حرمت تلقیح زن با نطفه ی مرد بیگانه می توان به روایات زیر استدلال کرد . این روایات به صراحت دالّ بر حرمت قرار گرفتن نطفه مرد اجنبی در رحم زن اجنبیه است .

1-     شدید ترین عذاب در روز قیامت عذاب مردی است که نطفه ی خود را در رحم زن نامحرم بریزد . [عن علی بن ابراهیم عن ابیه عن عثمان بن عیسی عن علی بن سالم عن ابی عبدا… (ع) قال : ان اشد الناس یوم القیامه رجلاً اقرّ نطفته فی رحم یحرم علیه] ( 26 )

وجه استدلال :

از ظاهر حدیث معلوم می شود که قرار دادن نطفه در رحم زنی که بر مرد حرام است سخت ترین عذاب را در پی دارد و اگر شخصی زنا کند و خود را عزل کند یعنی آب خود را بیرون بریزد دیگر این عذاب سخت موضوعیت نخواهد داشت .و در این جهت بر حسب عرف مباشرت دخالتی ندارد به همین دلیل فقها با استدلال به این حدیث عزل – بیرون ریختن منی – را بر شخص زنا کار واجب دانسته اند چون از حدیث معلوم می شود که علاوه بر عمل آمیزش که خود گناه بزرگی است ریختن نطفه در رحم خود حرامی دیگر است . ( 27 )

2 - در میان کارهایی که بنی آدم انجام می دهد کاری بدتر و گران تر بر خداوند از کشتن پیامبر یا امام یا خراب کردن کعبه – که خداوند آن را بر بندگانش قبله قرار داده – یا ریختن منی توسط مرد در رحم زنی از روی حرام نیست .  [قال النبی (ص) : لن یعمل ابن آدم عملاً اعظم عندالله عزوجل من رجل قتل نبیاً او اماماً او هدم الکعبه التی جعلها قبله لعباده او افرغ مائه فی امراه حراماً. ](28)

وجه استدلال

ظاهر حدیث حکایت از آن دارد که قرار دادن اسپرم در رحم زن بیگانه گناهی مستقل و جدای از حرام بودن آمیزش با او است و عملی است جدای از آمیزش و اگر مردی با زنی در آمیزد و منی خود را در رحم زن بریزد دارای دو گناه مجزا خواهد بود ، پس ریختن منی در رحم اجنبیه و لو از طریق غیر مقار بت و نزدیکی حرامی است مستقل و ربطی به آمیزش ندارد .

در این جا به تناسب حکم و موضوع می توان سبب حرام بودن ریختن اسپرم را به عنوان یک حرام مستقل به دست آورد و آن این است که قرار دادن اسپرم در رحم زن برای صاحب اسپرم حرام است – سبب بسته شدن نطفه از راه نامشروع می شود در نتیجه از این حدیث استفاده می شود که بسته شدن نطفه به وسیله ی اسپرم و تخمک زنی که آمیزش با او جایز نیست حرام است (29)

سند حدیث :  در سند حدیث اشکال وجود دارد چون قاسم بن محمد اصفهانی توثیق نشده است هرچند بعید نیست که این حدیث معتبر باشد به ویژه این که در من لایحضره الفقیه به پیامبر (ص) اسناد داده شده است . (30)

3 - اسحاق بن عمار می گوید : به ابو عبدالله (ع) گفتم زنا بدتر است یا نوشیدن شراب و چگونه در نوشیدن شراب 80 تازیانه و در زنا 100 تازیانه مقرر گردیده است . امام (ع) فرمود : ای اسحاق حد یکی است لکن مقدار آن بدین سبب افزوده شد که زنا سبب از بین رفتن نطفه و قرار  دادن آن در غیر جایگاهی می شود که خداوند بدان دستور داده است . ] عن اسحاق بن عمار – قال : قلت لابی عبدالله علیه اسلام الزنا شر او شرب الخمر و کیف فی شرب الخمر ثمانون و فی الزنا ماه .فقال یا اسحاق : الحد و احد و لکن هذا لتضییعه النطفه و لو ضعه ایاها فی غیر موضعه الذی امره الله عزوجل](31)

وجه استدلال

امام (ع) علت افزوده شدن بیست ضربه را چنین بیان می کند که در زنا سبب از بین بردن نطفه می شود و از بین بردن نطفه حرام است تا آن جا که سبب می شود بیست تازیانه بر حد افزوده شود و قرار دادن نطفه را در غیر جایگاه خود که رحم همسر شرعی باشد معرفی می فرماید .

برخي از فقها همچون آیت ا… مومن روایت را ناظر بر حرمت لقاح اسپرم مرد بیگانه با تخمک زن می داند . از نظر ایشان واژه نطفه در این روایت به معنای آمیختن اسپرم مرد و تخمک زن است . اساساً بسته شدن نطفه ی مرد با تخمک زن بیگانه است . (32 )

البته ايشان تاکید می کنند اگرچه لحن روایت ناظر به تحریم استقرار نطفه برمرد است ولی بعید نیست این عمل بر زن هم حرام باشد زیرا قرار دان نطفه عملی است که دو طرف درآن نقش دارند. واز آنجا که حدیث در مقام بیان علت افزایش حد زنا است باید گفت همان چیزی که علت افزایش بیست تازیانه در حد مرد است علت افزایش حد  در زن نیز هست و زانی و زانیه را در قرار دادن نطفه در جایگاه نامشروع شریک می داند بنابراین مدلول حدیث حرمت انعقاد نطفه از اسپرم مرد وتخمک زن غیر همسر بر هردو می باشد. (33)

سند حديث :

سند حديث ضعيف است چون در آن ، حسن ابن علي ابن ابي حمزه بطائني همانطور كه در كتاب رجال كشي و غير آن آمده فردي ضعيف است. (34)

4-     روایت محمد بن سنان از امام رضا (ع) که حضرت در پاسخ سوال او نوشتند :

خداوند زنا را به خاطر فساد و قتل نفس و آمیختگی انسان و ترک تربیت کودکان و آمیختگی و فساد در ارث و … حرام نمود .  [حرم الله الزنا لما فیه من الفساد و من قتل النفس و ذهاب الانساب و ترک تربیه الاطفال و ما اشبه ذلک من وجوه الفساد. ](35)

5-     روایت احمد بن علی بن … عن امام صادق (ع)

زندیقی از امام صادق (ع) پرسید چرا خداوند زنا را حرام کرده است . حضرت در جواب فرمودند : چون باعث فساد و از بین رفتن نظام ارث می شود . [قال : ان زندیقاً قال له لم حرم الله الزنا قال لما فیه من الفساد و ذهاب المواریث ]( 36 )

با توجه به فلسفه ی تحریم زنا و با بررسی اثرات آن و مقایسه ی آن با بارور نمودن زن با نطفه ی مرد بیگانه می بینیم که همان اثر اختلاط انساب و از بین رفتن نظام ارث در ما نحن فیه نیز متصور می باشد .

آيت اله حرم پناهي(37) در رد دلالت دو حدیث مذکور می نويسند :

برخی گفته اند که این حدیث و حدیث قبلی دلالت می کنند که حکمت تحریم زنا به هم ریختن نظام خویشاوندی و ارث بری است و عین حکمت در حرمت تلقیح مصنوعی نیز وجود دارد .

این گفته صحیح نیست زیرا اولاً با چشم پوشی از ضعیف بودن سند روایت این سخن اخص از مدعی است چون اگر صاحب نطفه مشخص باشد حکمت یاد شده وجود نخواهد داشت و دوم آن که تنها علت حکم است که قابل عمومیت بخشی است و می تواند تخصیص زند و چنین کاری از حکمت بر نمی آید زیرا حکمت تعبیر دیگری از مقتضی است و احتمال دارد در موارد مقتضی وجود داشته باشد ولی به سبب وجود مانع نتواند مؤثر واقع شود به ویژه در جاهایی مانند محل بحث که برای آن چندین مقتضی ذکر شده است و برخی از آن ها تنها اقتضای کراهت دارد نه حرمت مانند ترک تربیت که در حدیث پنجم – حدیث سنان – آمده است . (38)

 

د- نقش علل و حکمت شرایع در اثبات حرام بودن تلقيح مصنوعي با گامت بيگانه .

با صرف نظر از دلالت احاديث مربوط به علل تحریم زنا و احكام مشابه، می توان به کمک آن ها موجودیت یک سری قواعد و اصولی را استخراج کرد که با توجه به نزدیک بودن موضوع « تلقیح زن با      نطفه ی مرد بیگانه و اهدا اسپرم بیگانه به زن » با ابواب فقهي متناسب همچون زنا و مساحقه و ازدواج ، قواعد و علتهاي موجود در تحريم آنها را در اين موضوع نيز بكار برد .

قواعد موجود در علل تحریم زنا :

1-     اختلاط نسب ها

2-     فساد مواریث

3-     اختلاط محرم و نامحرم

4-     بروز اختلافات خانوادگی

5-     متلاشی شدن کانون خانواده

6-      به وجود آمدن فرزندان بدون نسب

7-     قرار دادن نطفه در محلی که خداوند قرار دادنش را در آن محل حرام کرده .

8-     مجهول بودن پدر و مادر واقعی نسبت به فرزند

9-     قطع رحم (39)

اهداي جنين و رحم استيجاري

در دو صورت اخير هم همانند صورت قبلی فقها نظرات متفاوتی دارند .

صاحب تخمک بیگانه است و همسر مرد محسوب نمی شود . اکثر فقها این مورد را جایز نمی دانند ولی بعضی از فقها مانند (. خامنه ای ، سیستانی و صانعی) در صورت حرج آن را جایز می دانند .

هر چند مورد روایات مذکور حرمت قرار دادن اسپرم مرد بیگانه را در رحم زن بیان می دارند لکن مورد مخصص نیست بلکه خصوصیت از این مورد برداشته می شود و حرام بودن موردی را که نطفه از اسپرم مرد و تخمک زنی که بر  او حرام است تشکیل شده را نیز در بر می گیرد .فلذا از روایات مذکور می توان ممنوع بودن این موارد را اثبات کرد .

قرار دادن جنین در رحم زن محرم یا نامحرم ( اهداء جنین ) موارد مطرح شده در دو صورت قبلی در این مورد نیز جاری می شوند و از لحاظ حرمت و ممنوعیت همانند آن دو می باشد .

 

در رحم استيجاري اسپرم و تخمک زن و شوهر با یکدیگر تلقیح می شود و در رحم زن دیگری قرار می گیرد که کودک بعد از تولد به صاحب تخمک و اسپرم بازگردانده می شود و با تولد در اختیار زن صاحب رحم و شوهر قرار می گیرد .

تعدادی از آیات عظام ( از جمله : آیت ا… خامنه ای) این عمل را جایز دانسته و فرزند را ملحق به صاحب اسپرم و تخمک می دانند . (40)

برخی نیز ( مانند : آیت الله اراکی ) بیشتر به مادر دانستن زن دوم که جنین را حمل کرده ، تمایل نشان     داده اند و اصل عمل را در بعضي صور مانند اينكه فرزند به رحم زن دوم مرد منتقل شود را جايز دانسته اند .  (41) اما عده ای مانند آیت الله سیستانی می فرمایند : « نسبت به هر دو احتیاط ترک نشود . » (42)

قائلین به جواز

برخی از فقها ء در صورت وجود حرج ، تلقیح مصنوعی با گامت بیگانه را جایز دانسته اند .

آیت الله خامنه ای در پاسخ استفتائی در این مورد فرموده اند :

« تلقیح زن از نطفه ی مرد اجنبی فی نفسه اشکال ندارد ولی باید از مقدمات حرام از قبیل نگاه و لمس حرام و غیر آن ها اجتناب شود » .

ایشان در خصوص نسب ناشی از این تلقیح می فرمایند :

به هر حال در صورتی که با این روش کودکی به دنیا بیاید ملحق به شوهر آن زن نمی شود بلکه ملحق به صاحب نطفه و به زنی است که صاحب رحم و تخمک است .(43)

آیت ا… صانعی نیز می فرمایند :

« وارد نمودن اسپرم مرد اجنبی در رحم زن مسلمانی که شوهرش عقیم است حرام است لکن برای رفع مشکل نداشتن فرزند حرج و مشقتی که برای زن و شوهر وجود دارد حرمت عمل با رضایت شوهر زن مرتفع می گردد و حرج ، نافی و رافع این گونه حرام هاست . (44)

البته بیشتر فقها فرزند را نامشروع نمی دانند و ملحق به صاحب تخمک و اسپرم می دانند . (45)

ادله قائلین به جواز

دلیل قائلین به جواز اصاله الاباحه است همانطوري كه در ادله قائلين به جواز در تلقيح مصنوعي زوجين بيان شد. با توجه به اینکه در آیات قرآنی و روایات مذکور حرمت این عمل ،  نص صریحی وارد نشده است و هیچ یک از عناوین محرم در شریعت نظیر زنا و غیره بر این عمل صادق نیست ، فلذا اصل ، اباحه و جواز این عمل است و از نظر محققین اساساً جواز مطابق با قاعده است و این منع و حرمت است که نیازمند دلیل است .

فتوای بعضی از فقها همچون آیات  خامنه ای و صانعی و برخی دیگر، موید این استدلال است .(46)

علاوه بر آن هر يك از آيات مذكور در ادله قائلين به حرمت كافي و وافي به مقصود نيستند چرا كه آيه اول دلالت بر نگهداري  دامن و حفظ فرج از غير شوهر تعرف زن يا شوهري با ادخال نطفه بيگانه مشمول آن نمي شود

و آيه دوم دال بر نگهداري فرج از آميزش است وآيه سوم دال بر حرام بودن ازدواج با اين گروه از زنان دارد نه بر تلقيح مصنوعي .

و روايات نيز با صرف نظر از سند آنها از لحاظ دلالت كافي  و وافي به مقصود نيستند.

دیدگاه فقهای اهل سنت در مورد اهداء گامت

در مورد لقاح اسپرم مرد در رحم همسرش به غیر جماع شافعیه و حنفیه قائل به اباحه هستند و آن را حلال می دانند.

بسیاری از فقهای محدثین استفاده از طریق تلقیح مصنوعی ( داخلی و خارجی) با تمامی صور آن در صورتی که منجر به علاج عقیم بودن زوجین شود مباح می دانند به شرطی که احتیاطات لازم در مورد مقدمات آن رعایت شود و این عمل توسط اجنبی نباشد. (47)

هیأت مشاوره اسلامی در پی فتوای صریح علامه شیخ محمود شلتوت اظهار داشت:

تلقیح اسپرم غیر شوهر به رحم زن به هر صورتی که باشد حرام است و اگر این کار با علم و آگاهی صورت پذیرد رابطه نامشروع و زنای محصنه است.

نظرات علماء اهل سنت در خصوص موارد حرام بودن اهداء گامت و تلقیح مصنوعی به این شرح است:

  1. تلقیح بین نطفه زوج و تخمک زن اجنبی باشد بعد نطفه در رحم زوجه قرار گیرد.
  2. تلقیح بین نطفه اجنبی و تخمک زوجه باشد بعد به رحم زوجه منتقل شود.
  3. تلقیح خارجی بین اسپرم و تخمک زوجین باشد بعد در رحم (بیگانه) استیجاری قرار گیرد.
  4. تلقیح خارجی بین اسپرم و تخمک مرد اجنبی و زن اجنبیه باشد بعد نطفه در رحم زوجه قرار گیرد.
  5. تلقیح خارجی بین اسپرم و تخمک زوجین باشد بعد در رحم زوجه دیگر مرد که چند همسر دارد قرار گیرد. (48)

 

فتوای چند تن از علماء اهل سنت:

سؤال- اگر تلقیح بین اسپرم مرد و رحم زن اجنبیه صورت بگیرد آیا زنا محسوب می شود؟

الف - شیخ مصطفی زرقاء:

ممکن نیست این صورت مثل زنای حقیقی مباشر باشد چون در آن رکن معروف زنا که دخول و مباشرت است نیست.

و ممکن نیست که قائل به استحقاق عقوبت به حد زنا که شرع در حالت زنای حقیقی واجب دانسته شویم فقط این عمل چون ممنوع بوده اگر انجام شود مستوجب تعزیر است. (49)

ب - شیخ عطیه صقر:

اگر تلقیح مصنوعی باشد به غیر اسپرم زوج باشد چه با رضایت او باشد چه نباشد حرام است. چون فرزندی دیگر است و از خانواده شمرده نمی شود.

اما، تلقیح با داخل کردن فرد غریبه در خانواده صورت زنا را جمع می کند که انساب با آن مخلوط         می شود. روابط ضعیف شده و حقوق ضایع می شود و حسد و کینه را در دلها می کارد اگر صورت تلقیح با صورت زنا مختلف نبود حدی که برای زنا مقرر شده به این تلقیح هم واجب می شود. (50)

ج- شیخ محمود شلتوت:

تلقیح با اسپرم مرد اجنبی انسان را از سطح انسانی خارج می کند و این عمل از نظر شریعت گناه بزرگ است با زنا در یک چارچوب قرار می گیرد و حقیقتشان و نتیجه شان یکی است چون قرار دادن اسپرم مرد اجنبی است در رحمی که بین آن دو ارتباط به سبب عقد زوجیت شرعیه نیست اگر در صورت جریمه کوتاهی نبود حکم تلقیح در این حالت حکم زنا مي شود. (51)

د - شیخ الطنطاوی

این عمل زنا محسوب نمی شود و حد بر او جاری نمی گردد چون اقامه حد شرعی دارد. که اینجا محقق نشده است ولی تعزیر می شود. (52)

نظر برگزيده :

با توجه به جديد بودن بحث تلقيح مصنوعي به شيوه معمول پزشكي آن ، در هيچ يك از منابع قرآني و روايي ، نصّ صريحي بر ممنوعيت آن وارد نشده است و هيچ يك از عناوين محرم در شريعت نظر زنا و غيره بر اين عمل صادق نيست و آيات مذكور در ادله قائلين به حرمت كافي و وافي به مقصود نيستند و روايات نيز با صرف نظر از سند آنها صراحت در حرام بودن تلقيح مصنوعي ندارد . فلذا به اقتضاي اصاله الاباحه حکم این عمل جواز آن می باشد. و بنا به نظر محققین اساساً جواز این عمل مطابق با قاعده است و صراحت فتوای برخی از فقها همچون (آیات عظام خامنه ای و صانعی) دلیل این نظریه است. لازم به ذکر است که در منابع قانونی ایران در مورد حکم تکلیفی تلقیح مصنوعی اظهار نظر نشده است ولی اصل 167 قانون اساسی در صورت فقدان قانون در مسأله با اهمیت، راهکار مراجعه به آراء معتبر فقها را بیان نموده است. و از آنجائیکه آراء فقها در این مسأله متفاوت می باشد و مسأله دارای اهمیت اجتماعی می باشد و طبق استفتائی از محضر مقام معظم رهبری شده است در اینگونه مسائل وظیفه مراجعه به فتوای ولی فقیه است.(53)

فلذا نظر برگزیده ، همان فتوای برخي از فقها است که فرموده اند:

تلقیح مصنوعی زن از طریق نطفه مرد اجنبی فی نفسه اشکال ندارد ولی باید از مقدمات حرام از قبیل نگاه و لمس حرام و غیر آنها اجتناب شود، به هر حال در صورتی که با این روش کودکی به دنیا بیاید ملحق به شوهر آن زن نمی شود بلکه ملحق به صاحب نطفه و به زنی است که صاحب رحم و تخمک است. (54)

نتیجه گیری

1-     از آن جایی که بیش از پانزده درصد افراد جامعه در معرض بیماری ناباروری و نازایی قرار دارند اهدا ء گامت یکی از پیشرفته ترین راه های درمان این بیماری است که نقش مهمی در صاحب فرزند شدن و تحکیم خانواده ها خواهد داشت .

2-     اهداء گامت و تلقیح مصنوعی از ده ها سال قبل در کشورهای پیشرفته مورد توجه پزشکان بوده و بر همین اساس منجر به تصویب قوانینی در آن کشورها شده است .

3-     در کشور ایران با توجه جدید بودن مسئله قانونی در این موضوع وضع نشده است .

4-     موضوع سابقه ای در احادیث ندارد و فقط می توانیم احکام آن را از احادیث موضوعات مشابه همچون فرزند ، مساحقه و غیره برداشت نماییم .

5-     با توجه به جدید بودن موضوع ، در دیدگاه فقها سابقه ی آن از زمان آیت الله بروجردی آغاز می شود که ایشان در پاسخ استفتائی نسبت به این مساله فتوایی صادر نموده اند .

6-      اکثر قریب به اتفاق فقها بارور نمودن زن با گامت شوهر را مشروط بر اجتناب از مقدمات حرام از قبیل لمس و نظر اجنبی جایز دانسته اند .

7-     فقها در حکم تکلیفی اهداء گامت بیگانه آراء متفاوتی دارند ولی با توجه به این که مقام معظم رهبری قائل به جواز آن فی نفسه می باشند و با توجه به این که موضوع دارای اهمیت اجتماعی و حکومتی می باشد بنابراین اهداء گامت با اسپرم و تخمک بیگانه جایز است .

8-     در هیچ یک از منابع قانونی ایران حکمی در موضوع ذکر نشده است ولی به استناد اصل 167 قانون اساسی در مورد ی که حکم قضیه در قانون ذکر نشود تکلیف مراجعه به آرا معتبر فقها می باشد و با توجه به این که فتوای ولی فقیه صراحت در جواز می باشد و فتوای ایشان مقدم برسایر آراء فقها می باشد فلذا این نتیجه به دست می آید که از لحاظ قانونی اهداء گامت با اسپرم یا تخمک بیگانه جایز است .

9-     نسب در اهداء گامت بنا بر جواز زوجین مانند نسب فرزندان طبیعی زن و شوهر می باشد .

پی نوشت

1-      صاد / 72-71

2-      نساء / 1

3-      مریم/ 9-7 و هود/ 72-71

4-      آیت ا… جعفر سبحانی : « تلقیح نطفه ی زوج به زوجه ، با رعایت موازین شرعی به هنگام تلقیح کاملاً بی اشکال   است . » ( فصل نامه ی رهنمون ، شماره ی 2 و 3 ، صفحه ی 217 )

- آیت ا… محمد حسن مرعشی شوشتری : « تلقیح نطفه ی زوج در رحم زوجه ، با رعایت موازین شرعی ، اشکال ندارد » . ( توضیح المسائل ، صفحه ی 553 )

- آیت ا… محمد رضا گلپایگانی : « تلقیح نطفه به حلیله ی خود ( زن حلال خودش ) در صورتی که زوج متصدی باشد اشکال ندارد ، اولاد حلال زاده به هر دو ملحق است . » ( مجمع المسائل فارسی ، ج2 ، ص 177 . )

- آیت ا… سید ابوالقاسم خوئی : « تلقیح زن به نطفه ی شوهرش جایز است . بله ، اگر این عمل توسط غیر شوهر انجام شود و در اثر آن لمس یا نظر به آلت تناسلی زن لازم آید ، جایز نخواهد بود و حکم ولد حاصل از این عمل نیز بدون هیچ تفاوتی مانند سایر اولاد زوجین خواهد بود . ( مستحدثات المسائل ، صص 43-42 )

- آیت ا… خامنه ای : « عمل مذکور فی حد نفسه اشکال ندارد ، ولی واجب است از مقدمات حرام مانند لمس و نظر اجتناب شود . » ( اجوبه الاستفتائات ، ج 2 ، ص 67 )

- امام خمینی : « اشکالی در جواز تلقیح اسپرم مرد به همسرش نیست ، اگر چه پرهیز کردن از انجام مقدمات حرام واجب است مانند این که تلقیح کننده اجنبی باشد یا تلقیح مستلزم نظر کردن به چیزی که نظر به آن جایز نیست باشد ، پس اگر فرض شود نطفه بر وجه حلال خارج شده باشد و زوج آن را به همسرش تلقیح کند و از آن نطفه فرزندی به وجود آید ، فرزند آن دو محسوب می شود ، مانند این که با جماع آن فرزند متولد شود ، بلکه اگر تلقیح از اسپرم مرد با همسرش به وجه حرام واقع شود ، مانند این که اجنبی آن عمل تلقیح را انجام دهد یا اسپرم به وجه حرام خارج شود ، بازهم فرزند آن دو محسوب می شود اگر چه با ارتکاب حرام گناه کرده اند . ( تحریر الوسیله ، ج2، ص748،مساله ی 1)

 

- آیت الله محمد تقی بهجت : « فی نفسه مانعی ندارد وازلمس ونظرحرام اجتناب شود. » ( دکترصمدی اهری ، محمدهاشم ، نسب ناشی ازلقاح مصنوعی درحقوق ایران واسلام (بخش استفتائات )، سوال2، ص30 )

- آیت الله جواد تبریزی : « تلقیح نطفه با اسپرم، خصوص زوج دررحم زوجه ، توسط خصوص شوهرجایزاست وغیراین صورت ازمواردسوال (ازطریق پزشک معالج ) جایزنیست ».(همان ،ص31 )

- آیت الله سیدمحمدصادق روحانی :« تلقیح نطفه از طریق شوهرهیچ اشکال ندارد وازطریق پزشک، اگرمستلزم نظرولمس عورت وبدن زن نباشد جایزاست واگرمستلزم باشد ، به واسطه آن لازم ، حرام است ». ( همان ، ص35 )

- آیت الله لطف الله صافی گلپایگانی : « از طریق شوهر جایز است، ولی از طریق غیر شوهر، اگر مستلزم فعل حرامی مثل نظر و لمس حرام شود جایز نیست ». ( همان ،ص37)

- آیت الله محمد شاهرودی: « از طریق شوهر یا طریق دیگر که مستلزم حرام نباشد، جایز است ». (همان ،ص38)

- آیت الله موسوی اردبیلی :« از طریق شوهر که اشکال ندارد، ولی پزشک معالج باید در انجام کار مرتکب حرامی نشود».  ( همان ،ص 46)

- آیت الله حسین نوری همدانی :« از طریق شوهر اشکالی ندارد ». ( همان ، ص 46 )

5-      فاضل لنکرانی ،.م، جامع المسائل ،مطبوعاتي امير قم ،1376 ،ج2،ص.602 تا606

6-      شهید ثانی ، شرح لمعه ، کتاب الحدود ، 1365 ،قم، ج 8  ، ص اول

7-      ابن مكي ،م، ترجمه اميني و ديگران ، علي رضا، 1384 ، تحرير روضه ، 1384،ص.428

8-      همان، جلد 2 ص 430

9-      قانون مجازات اسلامی ماده ی 64 : زنا در صورتی موجب حد می شود که زانی یا زانیه بالغ و عاقل و مختار بوده و به حکم و موضوع نیز آگاه باشد .

ماده ی 65 : هر گاه زن یا مردی حرام بودن جماع با دیگری را بداند و طرف مقابل از این امر آگاه نباشد و گمان کند ارتکاب این عمل برای او جائز است فقط طرفی که آگاه بوده است محکوم به حد زنا می شود .

ماده ی 69 : اقرار در صورتی نافذ است که اقرار کننده دارای اوصاف بلوغ ، اختیار ، قصد باشد .

10-  بهجتي اردكاني ،ز ، اهداء گامت …، مقاله مشاوره ارزيابي سلامت و … ، تهران 1385 ص 63

11-   خمینی(ره) ،س، ر ، تحریر الوسیله ،1390ق، ج 2 ، ص 559 ، مساله ی 2 .

12- آیت الله بروجردی(ره) : «آنچه از مفاهیم ادله و بعضی مناطیق آن ها استفاده می شود این است که تلقیح مصنوعی مرد اجنبی بر زن اجنبیه خواه دارای زوج باشد یا نباشد، حرام است و در بعضی از صور آن ،احکام ولد الزنا ثابت است و در بعضی صور احکام ولد شبهه .»

13-آیت الله گلپایگانی(ره) : تلقیح نطفه ی اجنبی به اجنبیه به نظر حقیر جایز نیست ، بلی در صورتی که با جهل به مساله این عمل انجام شده ، ظاهر آن است که حکم ولد شبهه را دارد و اولاد در حکم حلال زاده است در توارث و سایر جهات .

14-  آیت الله سیستانی (مدظله): اگر زن اسپرم مرد اجنبی را در فرج خود  داخل کند گناه کرده است .

15- آیت الله خویی تلقیح زن به منی مرد بیگانه جایز نیست خواه عمل توسط مرد اجنبی تحقق پذیرد یا به وسیله ی شوهر …

16- آیت الله سبحانی(مدظله)  : تلقیح نطفه ی مردی به زوجه ی دیگری جایز نیست خواه طرفین راضی باشند یا نباشند . تقویت نطفه ی زن با نطفه ی دیگری و امتزاج آن نیز حرام است .

ایشان ضمن بیان حکم تکلیفی این عمل در خصوص نسب فرزند متولد از این تلقیح بیان می دارند

فرزند به صاحب نطفه و مادر منسوب خواهد بود و حکم ولد زنا نخواهد داشت بالاخص در صورتی که از روی شبهه باشد و زوجه هنگام تلقیح تصور کند که نطفه مربوط به زوج خود می باشد و در واقع از آن دیگری بوده .

17-آیت الله سید محسن حکیم(ره) استفاده از نطفه ی بیگانه برای باردار کردن زن مجاز نیست و چنین فرزندی از هیچ یک از آن دو ارث نمی برد ولی با صاحب آن دو – صاحب نطفه و تخمک – محرم است .

18-  آیت الله صافی گلپایگانی(مدظله) : تلقیح زن با اسپرم مرد اجنبی حرام است زمانی که تلقیح در رحم به طریق وطی حرام یا به مجرد داخل کردن اسپرم باشد بلکه احتیاط واجب ترک آن به طور مطلق است0   اگر چه تلقیح خارج رحم باشد و بعد از تلقیح نطفه ( جنین ) داخل رحم گردد بلکه مطلقاً . مگر این که هدف از تلقیح تکون و تشکیل آدم نباشد بلکه برای تجارب عملی در مرحله ی ابتدایی باشد .

19- آیت الله صافی گلپایگانی ، روش های نوین درمان نازایی ، 1382 ، ص 404 .

20-  نور /31

21-  محلاتي- ش، بررسي خلاء هاي قانوني حقوق كودك ، تهران 1384 ، ص40

22-  مومنون/ 5 - 6

23-  حرم پناهي ، م ، تلقيح مصنوعي، مجموعه مقالات روشهاي نوين ، تهران 1382، ص87

24-  نساء /  23

25-  حرم پناهي - همان – ص87 و محلاتي ، ش-همان ، ص42

26-  حر عاملی ، م ، وسائل الشیعه ، ج 14 ، ص 239 ، باب 4 ، حدیث 1

27-  حرم پناهی ، م ، 1382 ، روش های نوین … ، تلقیح مصنوعی ، ص 88

28-  همان ، حدیث دوم

29-  محلاتی ، ش ، 1384 ، بررسی خلاء های قانونی حقوق کودک ، ص 45

30-  مومن ، م ، 1382 ، روش های نوین … ، سخنی درباره ی تلقیح ، ص 48

31-  حر عاملی ، وسایل الشیعه ، ج 4 ، ص 268

32-  محلاتی ، ش ، 1384 ، بررسی خلاء های قانونی حقوق کودک ، ص 45

33-  همان

34-  حرم پناهي ، م ، همان ، ص90

35-  حر عاملي ، م ،وسائل الشيعه ، ج 14 ، ص 239

36-  همان

37-  حرم پناهی ، م ، 1382 ، روش های نوین … ، تلقیح مصنوعی ، ص 91 )

38-  همان

39-  روحاني علي آبادي ، م ،حكم شرعي تلقيح اسپرم و نطفه بيگانه ، مجموعه مقالات – همان – ص308

40-  خامنه ای ، س.ع ، استفتائات ، ج2 ، ص 67 تا 70

41-  اراكي ، م.ع ، رساله توضيح المسائل، قم ، بخش استفتائات ، ص 598

42-  محلاتي ،ش ، همان ص52 ، به نقل از فصلنامه فقه اهل البيت ش 23 ص205

43-  اجوبه الاستفتائات ، ج 2 ، ص67 ، و ص 70

44-  صانعی ، ی ، مجمع المسائل ، ملحقات

45-  آیات عظام بروجردی ، نجفی مرعشی ، گلپایگانی ، خمینی ، خویی ، جعفر سبحانی ، فاضل لنکرانی ، مکارم شیرازی ، صافی گلپایگانی ، تبریزی ، نوری همدانی و حکیم به نقل از بررسی حقوق کودک ناشی از تلقیح مصنوعی ، ص 39 .

46-   الف-آیت ا.. خامنه ای : سوال :1- « اگر زن شوهرداری به علت یائسگی یا غیر از آن تخمک گذاری نکند ، آیا جایز است تخمکی از زن دوم شوهرش بعد از تلقیح با نطفه ی شوهر به رحم او منتقل شود؟ و آیا در این مورد تفاوتی هست بین ای که او یا زن دوم ، همسر دائم باشد یا موقت ؟

2- کدامیک از دو زن مادر کودک خواهد بود ؟ صاحب تخمک یا صاحب رحم ؟

3- آیا این عمل در صورتی که نیاز به تخمک همسر دیگر به خاطر ضعف تخمک زن صاحب رحم باشد ، به حدی که در صورت لقاح نطفه ی شوهر با آن ، خوف این وجود داشته باشد که کودک معیوب متولد شود ، نیز جایز است ؟

جواب : 1- اصل عمل مذکور شرعاً مانعی ندارد و در این حکم ، فرقی نیست بین این که نکاح آنان دائم باشد یا منقطع و یا یکی دائم باشد و یکی منقطع .

2- کودک ملحق به صاحب اسپرم و تخمک است و الحاق او به صاحب رحم هم مشکل است ، بنابراین باید در ترتیب آثار نسب ، نسبت به وی احتیاط مراعات شود .

3- این کار فی نفسه جایز است . ( اجوبه الاستفتائات ، ج 2 ، صص 69-68)

آیت ا… یوسف صانعی : سوال : « اگر از تخمک زنی که صیغه ی موقت شده استفاده شود ، ولی جنین را در رحم زن دائم قرار دهند ، آیا اشکال دارد ؟ آیا زنی که از تخمک های او استفاده شده مادر بچه محسوب می شود ؟

جواب : استفاده از تخمک زن که به عقد موقت در آمده ، برای قرار دادن در رحم زن دیگر مانعی ندارد . »

سوال : « اگر نطفه ی لقاح یافته را که متعلق به یک زن و مرد است به رحم زن دیگر انتقال دهند ، آیا اشکال دارد ؟ آن زن چه نسبتی باید با مرد داشته باشد ؟

جواب : قرار دادن نطفه ی آمیخته شده یعنی نطفه ی مرد و زنش که قبلاً مخلوط شده بعد از حالت امتزاج ، در رحم زن دیگر هیچ مانعی ندارد و به هر حال فرزند متولد ،ند صاحب نطفه ، بلکه فرزند زن صاحب تخمک هم می باشد و معلوم نیست که ارتباطی با صاحب رحم پیدا کند ، هرچند رعایت احتیاط مطلوب است . »

سوال : « این جانب به طور مادرزادی فاقد رحم می باشم و برای این که صاحب فرزند شوم ، طبعاً گفته اند که باید از رحم استیجاری استفاده نمایم ، بدین نحو که اسپرم همسرم را با تخمک من گرفته و در آزمایشگاه ممزوج نموده و جنین حاصله را در رحم زن دیگر قرار دهند ، می خواستم بدانم که آیا از جهت شرعی این کار منعی دارد یا نه ؟ و حکم زنی که رحمش توان نگهداری جنین را ندارد چیست ؟ و آیا این زن باید دارای همسر باشد یا نه ؟ و آیا این زن خواهر خودم یا همسرم می تواند باشد یا خیر ؟ آیا کودک به وجود آمده فرزند پدر و مادر محسوب می شود ؟

جواب : قرار دادن نطفه ی ممزوج شده ، در آزمایشگاه (از مرد و همسرش ) در رحم زن دیگر برای رشد که در سوال آمده ، مانعی ندارد و جایز است و در این جهت فرقی بین زن شوهردار و بی شوهر ، رحم و غیر رحم نمی باشد ، لکن بر زن است که از شوهر خود برای عاریه دادن رحمش اجازه بگیرد تا حق استمتاء شوهر محفوظ بماند و فرزند از همان زن و شوهری است که تخمک و نطفه از آن هاست . ( مجمع المسائل ، ملحاقات ، 18/7/75 ، صص 691-690 )

ب- آیت الله محمد علی اراکی : سوال : « مردی دارای دو زن است یکی عقیم ، یکی دارای بچه ، آیا می تواند نطفه ی زن دارای بچه را در رحم زن عقیم قرار دهد و بچه منتسب به زن دوم می شود یا نه ؟

1-جواب : ممکن است که گفته شود جزء اخیر علت تامه درباره ی زوجه ثانی عقیم ، ملحق شده و ما بقی معد بوده ، یعنی نطفه ی زن اولی معد بوده برای دومی ، پس اولاد ملحق به دومی است لکن مراعات احتیاط به رعایت اجمالی ترک نشود و اجرای حکم امومت هر دو از باب علم اجمالی ترک نشود و انتساب به پدر مسلم است و اصل این عمل جایز است . » ( توضیح المسائل ، ص 598) .

47-   محلاتي ، ش ، همان، ص114

48-   پژوهشكده ابن سينا ، روش هاي نوين مثل انساني …،همان ، بخش ضمائم ، ص409

49-   غانم، عمر بن محمد ابراهیم – احکام الجنبین فی الفقه الاسلامی – ص 281 نقل: بررسی خلاءهای قانونی حقوق، ص118

50-  مجله الامه القطریه – ص 518 نقل مطلب بررسی حقوق کودک ناشی از تلقیح مصنوعی

51-   شلتوت شیخ محمود – الفتاوی – ص 328 نقل همان

52-   فتاوی علی الطنطاوی، ص 103، نقل همان

53-  خامنه اي – س، ع‌‌، 1383 – توضيح المسائل 13 مرجع ص34

54-  خامنه اي – همان – استفتائات ، ج2، ص67 تا70.(www.hawzahbonab.com)

 

 2 نظر

بررسی القاب حضرت زینب : بطلة کربلاء(قهرمان کربلا)

25 اردیبهشت 1393 توسط مهديان


چنان چه عاشورا را پدیده‏اى بدانیم كه به وجود آورنده آن حسین بن على (ع)باشد پرورش دهنده این پدیده زینب دختر على (ع) خواهد بود. وظیفه ‏ى مهم او پس از عصر عاشورا، پاسدارى از نهضت‏ خونین امام حسین (ع) و رساندن پیام «هیهات منا الذله‏» او براى جهانیان است. او راه سخت و دشوارى را در پیش دارد. او باید در بین جمعیتى سخن بگوید كه گویى گوششان ناشنوا و چشمانشان نابیناست و در حماقت و نادانى كامل به سر مى‏برند. او باید از این پس آگاهانه بیاندیشد و تصمیم بگیرد و باید از هر حال و شرایط و از هر وضعیت و موقعیت ‏خوب استفاده كند و با زبان حال و قال آنان را از غفلت‏ بیدار كند و به آنان آگاهى و شناخت‏بدهد تا احساس مسئولیت كنند و آنگاه خواه ناخواه شورش و انقلاب پدید آید. خطبه‏ هاى آتشین و بلند پایه‏ى حضرت زینب (س) همه نقشه‏ هاى شوم یزیدیان را بر آب كرد و هم چون رعد و برق، روشن گر و كوبنده بود كه تمامى بافته‏ هاى سى و چند ساله ‏ى بنى‏امیه را از بین برد و شورشى بنیادین علیه بنى‏امیه برنامه‏ ریزى كرد و كاخ امویان را براى همیشه لرزاند و واژگون كرد . قيام کربلا به دست امام حسين (ع)شروع و به دست حضرت زينب (س) به اتمام رسيد، يعني همان برنامه ‏اي که برادرش با جمله‏ ي«هيهات منا الذلة»«خواري و ذلت از ما اهل بيت دور است»تا ساعت شهادت دنبال کرد، از عصر عاشورا تا ورود به مدينه، خواهرش حضرت زينب بکار برد، و حق تربيت مادر خود فاطمه (س) را ادا کرد. اگر سخنان زينب در بازار کوفه و محافل شام نبود، کجا بني‏ اميه اجازه مي ‏دادند که اين رسوائي ها و اين بدبختي ها و اين ناجوانمردي ها در تاريخ اسلام نوشته شود.

حضرت زينب (ع) با معرفي خود و ديگر اسراء و شهيدان و بيان قضاياي کربلا همان طور که واقع شده بود، اشک ها را جاري ساخت، دلها را تکان داد و تشخيص مردم را عوض کرد، مردم به اشتباه‏ خود و تزوير طاغوت زمانشان پي بردند و مجال تحريف اين حادثه از دست دشمن گرفته شد، و فاجعه ‏ي کربلا به همان صورت که بود در تاريخ ثبت گرديد، که آثار آن تا قيامت باقي خواهد ماند.

او قهرمان ميدان کربلا شده است و وظيفه ‏ي خويش را به نيکوترين وجه در جايگاه‏ هاي مختلف انجام مي‏ دهد:

1. پيروي از امام زمانش و برادرزاده‏اش، علي بن الحسين (ع)؛ که در برابر يزيد او را به عنوان سخنگو معرفي کرد.[[i]]

2. استوار ايستادن در برابر يزيد سرکش. نخستين کسي که با استناد به اشعار يزيد - در مجلس و رو در روي او - کفرش را اثبات کرد، حضرت زينب کبري، دختر اميرالمؤمنين (ع) است؛ آن حضرت خطاب به يزيد فرمود:

«آيا سخن خداي متعال را فراموش کرده‏اي که فرمود: «آنها که کافر شدند، نپندارند که اگر مهلتشان داديم به سودشان است! ما به آنان مهلت مي ‏دهيم تا بر گناهانشان بيفزايند؛ و آنان عذابي خوارکننده دارند.»[[ii]] کار تو جاي تعجب و شگفتي ندارد، چگونه مي‏توان از کسي که جگر شهيدان را دندان گرفته و گوشتش از خون شهيدان و سعادتمندان روييده و بر ضد سرور پيامبران جنگ برپا کرده و احزاب را گرد آورده و به روي رسول خدا (ص) نيزه کشيده و شمشير جنبانده، اميد خير و نيکي داشت؛ آن کسي که از همه اعراب بي‏ ايمان‏ تر بود، بيش از همه رسول خدا (ص) را انکار مي‏ کرد. دشمني‏اش از همه آشکارتر بود و از روي کفر و سرکشي از همه نسبت به پروردگار نافرمان‏تر بود. آگاه باشيد که اينها همه نتيجه‏ي فساد و کفر است و سوسماري است که براي کشتگان جنگ بدر در سينه مي ‏جنبيد. هر کس در کار ما اهل بيت با ديده تعجب و دشمني، عداوت و کينه ‏ورزي بنگرد، در دشمني به ما کندي نمي‏ کند. کفر خويش را به رسول خدا (ص) آشکار مي‏سازد و آن را به بيان رسا بر زبان مي‏آورد و - شادمان از کشتن فرزندان و به اسارت بردن دودمانش - بي ‏آنکه از چنين گناهي اجتناب ورزد و يا آن را بزرگ بشمرد، خطاب به بزرگانش چنين ندا مي‏دهد: «از شادي هلهله مي‏ کردند و ديگران را به هلهله وا مي‏ داشتند و مي‏ گفتند: اي يزيد دست مريزاد!اي يزيد دندان هاي ابا عبدالله را - که بوسه‏ گاه پيامبر بود - زير ضربه‏ هاي چوبدستي مي‏ گيري و شادي در چهره ‏ات برق مي‏زند. به جانم سوگند که با ريختن خون سرور جوانان بهشت و پسر بزرگ عرب و خورشيد خاندان عبدالمطلب، دمل را شکافتي و ريشه را کندي. بزرگانت را ستودي و با خون او به پيشينيان کافر و خويش تقرب جستي!»[[iii]]

3. تأثير کلام وي درميان جامعه‏ي شام و به ويژه مجلس يزيد، و پيش از آن در کوفه.

4. تأثير فراوان در قلب پايتخت و در خانه‏ي يزيد .

5. گرفتن موضع عاطفي در برابر سر برادرش حسين (ع)، به طوري که مجلس چنان منقلب شد که گفته ‏اند: «به خدا سوگند همه ‏ي حاضران را گرياند» [[iv]]

6. ايراد سخنراني آتشين در مجلس يزيد که از معاني عالي، مضاميني والا و براهيني متقن برخوردار است.



[i] . موفق بن احمد اخطب خوارزم، المناقب ، ج 4 ، ص 173، جامعه مدرسین حوزه علمیه قم،1383.

[ii] . آل عمران ، 178.

[iii] .محمد باقر مجلسی ، بحار الانوار ، ج 45، ص158 ، موسسه الوفا ، 1403.

[iv] . طبرسی ،الاحتجاج ، ج 4 ، ص 123، مطبعه النعمان ، 1384ق.


 نظر دهید »

کربلا در کربلا می ماند اگر زینب نبود

25 اردیبهشت 1393 توسط مهديان

سِـــرّ ني در نينـــوا مي مـاند اگر زينـب نبـود

کــربــلا در کـربــلا مي مـاند اگر زينب نبود

چهره ي سرخ حقيقت بعد از آن طوفان رنـگ

پشـت ابري از ريا مي مـاند اگر زينب نبود

چشـمـه ي فريـاد مظلـوميـت لـب تشـنـگـان

در کويرِ تفـتـه جـا مي مانـد اگر زينب نبود

زخمه ي زخمي ترين فرياد، در چنگ سکوت

از طـــراز نـغـمه وا مي ماند اگر زينب نبود

در طلـوع داغ اصغـر، استـخـوان اشـک سـرخ

در گلـوي چشمها مي ماند اگر زينب نبود

ذوالجـناح داد خواهي، بي سـوار و بي لگـام

در بـيـابـانـهـا رهـا مي ماند اگر زينب نبود

در عـبـــور از بستــر تاريـــخ، سيــل انقــــلـاب

پشت کوه فتنه ها مي ماند اگر زينب نبود

 نظر دهید »

اشفعی لی فی الجنه یا زینب س

25 اردیبهشت 1393 توسط مهديان

 نظر دهید »

امام علی و قصاب

22 اردیبهشت 1393 توسط مهديان

روزى حضرت امیرالمؤمنین على صلوات الله علیه از جلوى مغازه قصّابى كه داراى گوشت‌هاى خوبى بود عبور نمود، همین كه چشم قصّاب به آن حضرت افتاد، عرضه داشت: یا امیرالمؤمنین! گوشت خوب و مناسبى دارم، مقدارى از آن را براى منزل خریدارى نمائید.

امام على علیه السلام فرمود: پول همراه خود ندارم، قصّاب گفت: مشكلى نیست، من بابت پول آن صبر مى‌كنم؛ و هر موقع توانستى پولش را بیاور.

حضرت فرمود: خیر، من نسبت به خرید گوشت صبر مى‌نمایم؛ و نسیه نمى‌خرم، و بدون آن كه گوشت خریدارى نماید به حركت خود ادامه داد و رفت.

تصاوير زيباسازی|www.RoozGozar.com|تصاویر زیباسازی

 نظر دهید »
  • 1
  • 2
خرداد 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
          1 2
3 4 5 6 7 8 9
10 11 12 13 14 15 16
17 18 19 20 21 22 23
24 25 26 27 28 29 30
31            

ریحانه النبی

خدا دستاش همین جاست ما کجاییم؟! نمی گریم و محتاج دعاییم خدا دستاش همیشه و بازه وما بازم تو انتظارو چشم به راهیم....! نظر بذاری نذاری واسم عزیزی!!!!! مثه همیشه هروقت دیدی تنها شدی بدون خدا همه رو بیرون کرده تا خودت باشی و خودش ...
  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس